خاطرات یک نسخه پیچ

من یک نسخه پیچم. یعنی تو داروخونه کار میکنم. هر روز اتفاقات جالبی برام میوفته که میخوام اونها رو با شما در میون بگذارم...

آخرین خاطرات
پربیننده ترین خاطرات
خاطرات پربحث‌تر
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ساختمان پزشکان در تبریز» ثبت شده است

 قبلا هم براتون گفته بودم که داروخونه ما با یکی از داروخونه های این حوالی مشکل داره و با هم دشمنی میکنن.این دشمنی برمیگرده به اوایل تاسیس داروخونه ما. تا قبل از اون موقع این داروخونه که توی طبقه همکف یکی از شلوغترین ساختمانهای پزشکان این حوالی واقع شده تا پاسی از شب باز بود و تا جایی که در توان داشت به ملت خدمت میکرد. این روند ادامه داشت تا زمانی که داروخونه شباروزی ما افتتاح میشه...

۲ نظر ۲۷ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۰۴

داروخونه ای که من توش کار میکنم، نزدیک یکی از مهمترین و پر مریضترین کلینیکهای تبریز هست. بعضی از دکترهای این ساختمون تا پاسی از شب مشغول ویزیت مریضهاشون هستند. یه داروخونه بزرگ و مجهز هم درست تو طبقه همکف این ساختمون هست که بیشتر نسخه های این دکترها رو اون میپیچه. تا قبل از اینکه داروخونه ما افتتاح بشه، این داروخونه تا پاسی از شب باز بود و به خلق خدا خدمت میکرد. اما با افتتحاح داروخونه ما وضعیت کمی عوض شد. البته من که اون موقع اینجا نبودم ولی چیزهایی شنیدم که برام خیلی جالب بود...

۲۲ نظر ۲۳ آذر ۹۳ ، ۰۲:۳۲