خاطرات یک نسخه پیچ

من یک نسخه پیچم. یعنی تو داروخونه کار میکنم. هر روز اتفاقات جالبی برام میوفته که میخوام اونها رو با شما در میون بگذارم...

آخرین خاطرات
پربیننده ترین خاطرات
خاطرات پربحث‌تر
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لیست سیاه» ثبت شده است

کار داروخونه طوری هست که با هر جور آدمی سروکار داره. از دکتر و مهندس و استاد دانشگاه گرفته تا دزد و چاقو کش و معتاد. ما در چهارچوب وظیفه‌ای که داریم، مجبوریم به همه  این‌ها خدمت ارائه کنیم. تنوع شخصیت‌هایی که به داروخانه مراجعه میکنن عملا باعث میشه که رفتار ما هم نسبت به افراد مختلف با هم فرق داشته باشه. مثلا ممکنه به کسی که هزار تومن پول کم داره دارو ندیم ولی به یه نفر دیگه بدون اینکه پولی بده دارو بدیم و مطمئن باشیم که حتما پولش رو میاره. البته همه این تشخیص‌ها مربوط به دکتر هست و ما تو این کارها دخالتی نمی‌کنیم و گاهی هم پیش اومده که تشخیص دکتر اشتباه از آب در اومده. مثلا یادم میاد یه خانمی که بسیار متشخص به نظر می‌رسید، پول همراهش نبود و دکتر با اسرار داروها رو بهش داد که بعدا پولش میاره. حتی شماره کارتش رو داد و گفت که نیازی نیست که دوباره برای دادن پول تشریف بیارید. ولی خانم رفت و خبری ازش نشد...

۳ نظر ۲۸ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۱۸

ما تو داروخونمون یه لیست سیاه داریم. یعنی اسم تعدادی از مریض‌ها رو تو یه کاغذ نوشتیم و زدیم جلوی چشممون تا اگه دوباره مراجعه کردند، حواسمون باشه. حالا این مریض‌ها چیکار کردند که رفتن تو لیست سیاه داستانش طولانیه. هر کدوم به یه دلیلی وارد این لیست شدن. یکی از اون مریض‌ها امروز مراجعه کرد....

۱۶ نظر ۰۴ مهر ۹۲ ، ۲۱:۱۶