خاطرات یک نسخه پیچ

من یک نسخه پیچم. یعنی تو داروخونه کار میکنم. هر روز اتفاقات جالبی برام میوفته که میخوام اونها رو با شما در میون بگذارم...

آخرین خاطرات
پربیننده ترین خاطرات
خاطرات پربحث‌تر
آخرین نظرات

لیست سیاه

پنجشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۱۶ ب.ظ

ما تو داروخونمون یه لیست سیاه داریم. یعنی اسم تعدادی از مریض‌ها رو تو یه کاغذ نوشتیم و زدیم جلوی چشممون تا اگه دوباره مراجعه کردند، حواسمون باشه. حالا این مریض‌ها چیکار کردند که رفتن تو لیست سیاه داستانش طولانیه. هر کدوم به یه دلیلی وارد این لیست شدن. یکی از اون مریض‌ها امروز مراجعه کرد....

 پرونده این مریض خیلی سیاه بود. طوری که اگه لیست سیاهی هم نبود همه‌ی ما قیافش یادمون بود. این مریض اخلاق خاصی داشت. داروهای اون باید دقیقا هم شکل داروهای خودش بودن و به هیچ وجه داروی کارخونه‌های دیگه رو قبول نداشت. دفعه‌ قبل که این مریض مراجعه کرده بود یه الم شنگه‌ای تو داروخونه راه انداخته بود که نگو. اون روز بعد از اینکه داروهای مریض رو تحویلش دادیم، گفت این داروها اشتباهه، من داروهای خودم رو میخوام. داروهایی که براش آشنا نبود رو از کیسه پلاستیک در میاورد و پرت میکرد. هرچی هم بهش میگفتیم که داروها همونه، فقط کارخونه‌هاشون فرق میکنه، گوشش بدهکار نبود. البته خیلی از بیمارهای مسن-مخصوصا بیمارهای اعصاب و روان- اینطوری هستند، ولی این یکی خیلی بد رفتار بود. به هر حال تونستیم از انبار و اینور و اونور چند قلم از داروهاش رو عین قوطی‌های خودش بدیم ولی یه قلم از داروها بود که نتونستیم عین خودش رو پیدا کنیم و بهش قول دادیم که فردا بیاد تا دارو رو براش تهیه کنیم. فردای اون روز بیچاره دکتر رفته بود کل شهر رو برای پیدا کردن اون دارو زیر و رو کرده بود و آخرش تونسته بود از یه داروخونه دور افتاده داروی مورد نظر مریض رو براش پیدا کنه.

امروز که این مریض دوباره مراجعه کرد، اول بهش گفتیم که قوطی داروهای قبلیش رو بده تا عین خودشون رو براش بدیم. خوشبختانه از همشون داشتیم و این دفعه مشکلی پیش نیومد.



نظرات  (۱۶)

اقا خیلی باحال بوده که داروهارو پرت میکرده بیرون

یه بار یه پیرمرد محترم کهنسالی بود که با عصای ستبرشون تو سر دکتر هم زدند و پرسنل کف سالن از خنده غش و ریسه میرفتند

پاسخ:
داروخانه ها جزء مکانهایی هستند که از هر تیپ و شخصیتی مراجعه کننده داره. از روستایی و بیسواد گرفته تا دکتر و استاد دانشگاه. مهم اینه که بتونیم با همه رفتار مناسبی داشته باشیم.
دقیقا این مشکلات بیشتر مربوط ب بیماران مصرف کننده دارو های اعصاب و داروهای شیمی درمانی می شه که واقعا حساس هم هستند . و باید همیشه از یک برند استفاده کنند.
پاسخ:
البته دیگر بیماران هم اینطوری هستند، مخصوصا اونهایی که کمی مسن‌تر هستند. ولی در مورد بیماران اعصاب این مسئله بیشتر مشهود هست. حتی بعضی از پزشکان هم کنار اسم ژنریک، اسم کارخونه تولید کننده رو می‌نویسن که داروخونه حواسش باشه. یا بعضی از پزشکها که یه داروی خاصی رو فقط از برند خاصی قبول دارن و اگه مریض از برند دیگه‌ای خریده باشه قبول نمیکنن. شاید تجربه پزشک این رو نشون داده و شاید هم مسئله دیگه‌ای باشه... مخصوصا در مورد محصولات بهداشتی و مکمل‌ها...
سلام ممنون شماهم با افتخار لینک شدید.... موفق باشید
سلام چه اتفاق جالبی. خسته نباشید. خیلی کارخوبی میکنید که خاطراتتونو مینویسید. ما دانشجوهای مهندسی پزشکی هستیم. به وبلاگمون سربزنید اگر موافق بودید تبادل لینک کنیم.
پاسخ:
سلام. ممنون که به ما سر زدید.
با افتخار لینکتون میکنم.
موفق باشید.
۲۱ مهر ۹۲ ، ۲۱:۴۰ داروساز اینده
خیلیی جالب بود امید وارم من هم یه روز وارد حرفه ی داروسازی بشم
پاسخ:
ممنون که به ما سر زدید. خوشحالم از مطالبمون خوشتون اومده...امیدوارم موفق باشید و یکی از داروسازهای خوب کشورمون در آینده باشید.
۱۳ مهر ۹۲ ، ۲۱:۲۴ یه دانشجوی داروسازی
یکی از اساتیدمون میگفت شما بعدها که میرید تو داروخونه کار کنید هیچ وقت اینو نگید که مثلا استامینوفن شرکت الف با استامینوفن شرکت ب فرقی نداره...
تجربیات بالینی هم ثابت میکنه این جوری نیست.
مثالی که استادمون گفت این بود که مثلا توی فرایند پرس قرص این شرکت با اون شرکت اگه فرقی  باشه، مثلا شرکت الف نیروی دستگاه پرسش یکم بیشتر باشه همین باعث میشه که یکم خصوصیات فارماکوکنیتیکی دارو فرق کنه و در نتیجه مقدار یا سرعت اثری که دارو در زمان مشخص فرق کنه!
پس اینکه از بعضی مریضا که اصرار به گرفتن یه دارو از یه شرکت خاص دارن زیاد خرده نگیرین و لیست سیاهتونو کمی با سختگیری کمتر پر کنید.
پاسخ:
بله مسلما کیفیت و اثربخشی داروهای کارخونه‌های مختلف میتونه باهم متفاوت باشه. و خیلی از بیمارها هستند که میخوان داروهاشون از کارخونه خاصی باشه. و گاها بعضی از دکترها هم فقط داروی یه کارخونه خاص رو قبول دارن و کنار نسخه اسم کاروخونه رو مینویسن. ما هم کاملا به این درخواست احترام میگذاریم. ولی بهتره قبل از جمع کردن نسخه بیمار این رو بگن که داروخونه ببینه اون دارو رو از اون کارخونه خاص داره یا نه. ولی این بیمار صبر میکرد بعد از اینکه قیمت نسخه زده شده، تائیدش گرفته شده، داروها جمع شده، تازه میگفت من از این کارخونه میخوام. در حال که ممکنه ما اصلا از اون کارخونه خاص نداشته باشیم.

منم خوشحالم مخاطب انسان فرهیخته ایی مثل شما هستم ...

پاسخ:
خیلی ممنون.
ممنون ...
حالا که تیتر "لیست سیاه" مربوط به بیماران اعصاب میشه ...منم یک خاطره بگم...
تو بخش روان که کاراموزی میرفتیم بیشتر مریضها تنها بودن و با دیدن ما خوشحال میشدن و یکیشون  ( البته از اقایون) اسم مارو گذاشته بود "کفتر"...
خیلی خندم میومد اما از ترس استادمون که میگفت خندیدن ممکنه در بخش روان مریض هارو تحریک کنه ، خودمو به زور کنترل میکردم
پاسخ:
ممنون از اینکه خاطرتون رو با ما درمیون گذاشتید. جالب بود.
باز هم منتظر خاطرات قشنگتون هستیم.
خوشحالم که وبلاگم خوانندگان خوبی مثل شما داره.

سلام جالبه؟ولی چرا به این افراد اینقدر اعتنا میکنید؟

پاسخ:
سلام.
هر یک از بیمارانی که به داروخونه مراجعه میکنند شرایط متفاوتی دارند. با بعضی باید با نرمی برخورد کرد و با بعضی از اونها باید با جدیت تمام برخورد کرد. تا حد امکان سعی میکنیم از روش اول استفاده کنیم تا از بی نظمی تو داروخونه جلوگیری بشه.
ممنون از نظرتون.
سلام
خواهش میشه ...
اگه این وب سوتی رو راه انداختید "من" هم قطعا استقبال میکنم ...
چرا شما به وب من نمیایی هم وطن...؟
پاسخ:
سلام. پیشاپیش از استقبالتون ممنونم. طرحهای دیگه ای هم تو ذهنم هست که قصد دارم در آینده عملی کنم. ولی فعلا مشغله‌ی زیادی دارم و نمی‌رسم. 
من همیشه از وبلاگ قشنگ شما بازدید میکنم ولی متاسفانه فرصت نمیکنم نظر بگذارم. بعد از این حتما سعی میکنم نظر هم بگذارم. به هر حال فکر نکنید که به وبلاگتون نمیام. سعی میکنم هر روز از وبلاگ دوستان بازدید کنم.
۰۸ مهر ۹۲ ، ۲۱:۲۰ دختر مغرور
چه جالب
وبلاگتون خیلی باحاله...
ممنون از حضورت
پاسخ:
ممنون از نظرتون.
باز هم منتظر حضورتون هستم.
سلام
من هم تو کاراموزی سوتی های زیادی دادم که کلا برام خاطره شده...
جالب بود
ممنون
پاسخ:
سلام.
بله همینطوره. سوتی‌های امروز در آینده تبدیل به خاطره‌های شیرین میشن.
قصد دارم در آینده، یه قسمت مستقل برای سوتی‌ها تو وبلاگ تشکیل بدم.
ممنون از اینکه باز هم به من سر زدی. موفق باشی.
من همیشه فکرمیکردم اینایی که توداروخونه کارمیکنن کارشون خیلی آسونه اماحالامیبینم چه مشکلاتی دارن
پاسخ:
بله درسته. یکی از مشکلاتی که داروخونه داره اینه که مراجعین اون بیمار هستند و معمولا نگران.
خوب خداروشکر.....
۰۶ مهر ۹۲ ، ۲۳:۲۴ علی علی علی
خیلی جالب بود.خوشم اومد
داروخونه ی کجایین؟
پاسخ:
ممنون از لطفتون. داروخانه ما توی شهر تبریز هست.
سلام
ممنون از حضورتون ...
من لینکتون کردم چون واقعا تجربیات شما به درد من هم میخوره...
خوشحال میشم به من هم سری بزنید ...

پاسخ:
سلام. خیلی ممنون. من هم لینکتون میکنم. امیدوارم موفق باشید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">