خاطرات یک نسخه پیچ

من یک نسخه پیچم. یعنی تو داروخونه کار میکنم. هر روز اتفاقات جالبی برام میوفته که میخوام اونها رو با شما در میون بگذارم...

آخرین خاطرات
پربیننده ترین خاطرات
خاطرات پربحث‌تر
آخرین نظرات

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

داروخونه ای که من توش کار میکنم، نزدیک یکی از مهمترین و پر مریضترین کلینیکهای تبریز هست. بعضی از دکترهای این ساختمون تا پاسی از شب مشغول ویزیت مریضهاشون هستند. یه داروخونه بزرگ و مجهز هم درست تو طبقه همکف این ساختمون هست که بیشتر نسخه های این دکترها رو اون میپیچه. تا قبل از اینکه داروخونه ما افتتاح بشه، این داروخونه تا پاسی از شب باز بود و به خلق خدا خدمت میکرد. اما با افتتحاح داروخونه ما وضعیت کمی عوض شد. البته من که اون موقع اینجا نبودم ولی چیزهایی شنیدم که برام خیلی جالب بود...

۲۲ نظر ۲۳ آذر ۹۳ ، ۰۲:۳۲

یکی از مشکلاتی که همه داروخونه ها با اون مواجه هستند، معضلی به نام داروهای تاریخ نزدیک هست. داروهایی که تاریخ انقضای اونها در حال رسیدن هست و امیدی به فروخته شدن اونها نیست. برای مقابله با این مشکل داروخونه ها روشهای مختلفی دارند. اولین راه حل این مشکل، مرجوع کردن دارو به شرکت پخش هست. بعضی از شرکتها هر چند به سختی و در صورتی که تاریخ دارو زیاد هم نزدیک نباشه، این کار رو قبول میکنن ولی در اکثر موارد شرکتها زیر بار مرجوع کردن داروها نمیرن و به قول معروف میگن کالای فروخته شده پس گرفته نمیشود، حتی شما داروخونه عزیز! راه دیگه ای که برای نجات این داروها وجود داره، معاوضه است. داروخونه ها داروهای تاریخ نزدیک خودشون رو به همکارانی که مصرف بیشتری دارند، میدن تا داروها قبل از اینکه تاریخ انقضاشون برسه، فروخته بشه و در عوض داروهای تاریخ نزدیک دیگه ای که خودشون مصرف بیشتری دارن از اون داروخونه میگیرن و میفروشن. اما اگه داروی تاریخ نزدیک طوری باشه که بشه اون رو دستی فروخت، با همت مضاعف میشه اون رو از تاریخ گذشته شدن نجات داد. مثل کاری که ما تو داروخونمون انجام میدیم...

۱۵ نظر ۱۷ آذر ۹۳ ، ۱۵:۵۰

چند سال پیش بود که تو یکی از بخشهای خبری، گزارشی رو در مورد داروخونه های شبانه روزی دیده بودم. تو این گزارش، چند ساعت بعد از نصف شب به سراغ داروخونه های شبانه روزی رفته بودند و دیده بودند که همگی تعطیل هستند. اون زمان خیلی از این کار داروخونه ها متعجب شده بودم و از اینکه چرا نظارتی روی این داروخونه ها وجود نداره ناراحت شدم. ولی الان که تو یکی از همین داروخونه ها مشغول کار هستم، نظر متفاوتی دارم...

۱۴ نظر ۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۵:۰۹

چند دقیقه ای به ساعت 4 مونده بود که به بیمارستان رسیدیم. بلافاصله کارهای پذیرش خانم رو شروع کردم تا شاید بتونم، سر موقع به داروخونه برسم. همسرم تو اورژانس منتظر اومدن دکتر بود و من جلوی پذیرش قدم میزدم. هر چند دقیقه یک بار به گوشی همسرم زنگ میزدم و خبر میگرفتم. ساعت از 4 گذشته بود و هنوز خبری از دکتر نبود. دیگه مطمئن بودم که نمیتونم سر موقع به داروخونه برسم...

۱۶ نظر ۰۷ آذر ۹۳ ، ۲۳:۴۴

بیمه های مختلف هر ماهه، نسخه داروخونه ها رو مورد بررسی قرار میدن و همیشه به بهانه های مختلف، مبالغی رو تحت عنوان کسورات، از مبلغ درخواستی داروخونه کسر میکنن. یکی از اصلی ترین ردیفهای کسورات داروخونه ها، مربوط به نسخه هایی میشه که به نوعی مخدوش به حساب میان. طبق مقررات بیمه، اگه پزشکی نسخه رو قلم خورد کرده باشه، باید پشت صفحه در مورد اون توضیح بده و مهر و امضا کنه، وگرنه این قلم خوردگی دستکاری نسخه به حساب میاد و موجب کسورات میشه. به خاطر همین موضوع هست که داروخونه ها به کوچکترین قلم خوردگی توی نسخه ایراد میگیرن. بعضی وقتها این ایراد گرفتن ها از طرف مریضها بد تعبیر میشه و باعث به وجود اومدن سوی تفاهم هایی میشه که هر دو طرف رو ناراحت میکنه...

۱۱ نظر ۰۴ آذر ۹۳ ، ۱۴:۱۵