سیلدانافیل
جمعه, ۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۱۵ ب.ظ
برخی از شغلها هستند که محرم راز مردم به حساب میان. مثل پزشکها، مشاورها، قاضیها و برخی از شغلهای دیگه. یکی از این شغلها هم که در برخی از مواقع محرم راز مردم به حساب میان، نسخه پیچها هستند...
نسخه، مربوط به پزشک قلب بود. داروها رو جمع کردم و قیمت نسخه رو حساب کردم، بعد اسم مریض رو صدا کردم که بیاد و داروهاش رو تحویل بگیره. جلوی مریض دستور داروها رو یکی یکی از رو نسخه میخوندم و در حالی که روی داروها رو مینوشتم به مریض هم توضیح میدادم. هر 12 ساعت از این قرصها. روزی 2 قاشق هم از این شربت میخوری حاج آقا. این کپسولها هم برای معده هست که هر روز قبل از صبحونه یه دونه میخوری. رسیدم به داروی آخر 8 تا قرص سیلدانافیل که زیرش دکتر نوشته بود نیم ساعت قبل از نزدیکی یک عدد. به حاجی گفتم که دستور اینها رو هم که حتما میدونی. توی موارد مشابه معمولا مریض میگفت که میدونم ولی حاجی گفت که نه، نمیدونم. گفتم اینها نیم ساعت قبل باید استفاده کنی. حاجی گفت نیم ساعت قبل از غذا؟ گفتم نه، نیم ساعت قبل دیگه. دور و برم شلوغ بود و نمیدونستم چطوری باید به حاجی دستور این دارو رو بفهمونم. مطمئن بودم که معنی نزدیکی رو نخواهد فهمید. بهش گفتم نیم ساعت قبل از اینکه میخواین بخوابین. ولی بازم نگرفت و فکر کرد که داروی خواب آور هست. گفتم نیم ساعت قبل از اینکه با خانم بخوابی یه دونه از این قرصها بخور. این دفعه انگار موضوع رو گرفته بود. تازه یادش افتاده بود که به دکتر چی گفته و اون هم این رو براش نوشته. حاجی بهم گفت که روی این دارو که چیزی در مورد مصرفش نوشته نشده؟ گفتم نه چیزی ننوشته خیالت راحت باشه. داشتم داروها رو یکی یکی توی کیسه پلاستیک میریختم که حاجی گفت آخه روی این هیچ چی ننوشتی که. گفتم حاجی بهت که توضیح دادم، مگه متوجه نشدی؟ حاجی گفت متوجه شدم ولی اینطوری بچهها توی خونه شک میکنن. روی این هم بنویس روزی یک عدد که کنجکاو نشن، بگن این چیه که دستورش نوشته نشده!