به دنبال کار
امروز دومین روزی هست که به دنبال کار هستیم. این چند روزی که بیکار بودیم، جزء سخترین روزهای زندگی بود. روزهایی طولانی و غیرقابل تحمل. هر چه زودتر باید فکری میکردیم و از این وضع رها میشدیم. امروز هم مثل دیروز بعد از خوردن صبحانه از خونه زدیم بیرون. چند جایی بود که در نظر داشتیم امروز به اونها سر بزنیم...
دیروز به داروخونه هلال احمر رفته بودیم که گفته بودند مسئولش الان نیست و فردا میاد. امروز قبل از جاهای دیگه به اونجا سر زدیم ولی ناامید کننده بود. مسئولش گفت که فعلا نیازی به نیرو نداریم. دست از پا درازتر برگشتیم. سر راهمون به چند تا داروخونه دیگه سرزدیم. یکی از اونها اتفاقا نیاز به نیروی جدید داشت ولی سوالی پرسید که هیچ جواب قانع کنندهای برای اون نداشتم. پرسید از جای قبلی که کار میکردید چرا اومدید بیرون؟ گفتم تاریخ مصرفمون اونجا تموم شده بود. از قیافش معلوم بود که جوابم اونو قانع نکرده بود. ازم شماره گرفت و گفت بعدا تماس میگیره و خبرمون میکنه. شاید هم میخواست قبل از استخدام ما، یه زنگ به دکتر بزنه و آمارمون رو از اون بگیره. خیلی دوست داشتم میدونستم دکتر در مورد ما بهش چی میخواد بگه؟
سلام من کاراموزیمو تموم کردم دنبال کار میگردم گفتن بیا اینجا بمن ثبت نام کن چطوری باید ثبت نام کنم ؟