خاطرات یک نسخه پیچ

من یک نسخه پیچم. یعنی تو داروخونه کار میکنم. هر روز اتفاقات جالبی برام میوفته که میخوام اونها رو با شما در میون بگذارم...

آخرین خاطرات
پربیننده ترین خاطرات
خاطرات پربحث‌تر
آخرین نظرات

ای کلک

شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۳۳ ب.ظ

چند روز پیش یه خانم وارد داروخونه شد و وقتی که نسخه‌اش رو تحویل پذیرش میداد قیمت نسخه رو پرسید. قیمت نسخه خیلی زیاد شد و خانم گفت که در اون حد پول همراهش نیست. بهش گفتیم که یکی از داروهاش گرونه و میتونه به جای اون مشابه ایرانی دارو رو ببره. خانم قبول کرد و دوباره قیمت نسخه رو محاسبه کردیم که شد حدود 50هزار تومن. ولی خانم گفت که فقط 10هزار تومن همراهش هست ولی مقداری هم دارو داره که میخواد اونا رو تعویض کنه. ما معمولا دارو برنمیداریم ولی ناچارا برای اینکه کار خانم راه بیوفته قبول کردیم...

به هر ترتیب کار خانم رو راه انداختیم و داروهاش رو دادیم و رفت و داروهایی هم که ازش گرفته بودیم رو گذاشتیم تو قفسه.

و اما بعد

امروز وقتی مسئول کنترل داروها داشت دستور داروها رو مینوشت متوجه شد که چند تا ورق قرص با یه نوار چسب به هم چسبیدند. چسب رو که باز کردیم دیدیم بله... ورقهای که اون وسط بودند همه خورده شده بودند. یادمون اومد که اون روز با توجه به اینکه داروخونه خیلی شلوغ بود، داروهایی که از خانم گرفتیم رو نشد کنترل کنیم و بهش اعتماد کردیم. آخه اصلا بهش نمیومد که اهل کلک باشه. و این شد نتیجه اعتماد و دلسوزی ما.

نظرات  (۹)

۰۸ تیر ۹۴ ، ۰۱:۲۸ نسخه پیچ 18 سال سابقه
این داروسازها بی رحم ترین قشرن...
پاسخ:
توی 18 سال خیلی چیزها میشه فهمید. ولی به نظر من توی هر قشری خوب و بد هست. داروساز خوب هم داریم. بهتره اینقدر بد بین نباشیم.

ولی جدا این ماجرای پس گرفتن دارو ظلم به نفر بعدیه که دارو رو میخره

خود من هیچ وقت حاضر نیستم این دارو هارو بردارم ،همیشه میرم تو انبار اصلی دارو واسه خودم برمیدارم

از کجا میدونید طرف نبرده این دارو رو تو شرایط بد نگه داری کنه سرما گرما افتاب ،خوب دارو اثرشو از دست میده ،

(از اینا گذشته اگه وسواسی باشی هی پیش خودت میگی نکنه دستاش کثیف بوده زده به بسته دارو )

پاسخ:
بله همینطور هست که میفرمایید. البته به غیر از داروهایی که ممکنه از کسی پس گرفته شده باشه داروهای فله که با دست نسخه پیچها تو شرایط بد شمارش میشه هم خیلی غیر بهداشتی هستند. یه بار حین شمارش فارماتون بودیم و از اونجایی که این دارو خیلی لغزنده هست دو سه تا از دستم افتاد که به دکتر گفتم اینها افتاد زمین بندازمشون دور؟ از اونجایی که هر کدوم از کپسولها 1700 تومن قیمتش هست، دکتر گفت بده خودم با الکل ضد عفونی میکنم!
واا مگه شما دارو رو مستقیم نو قفسه میذارید ؟ مگه تحویل انبار دار نمیدید که چک کنه و دوباره وارد سیستم کنه ؟
پاسخ:
بله متاسفانه. داروخونه ما یه داروخونه شخصی هست و از این دم و دستگاه‌ها نداره.  انبار دار و از این چیزها نداریم. داروهای برگشتی رو خود دکتر کنترل میکنه و پولش رو میده.
سلام بسیار خرسندم عرض کنم وبلاک متفاوتی دارید به نسبت وبلاکهای درهم و برهمی که اطراف ماست وبلاک شما ارزنده است و جالب و بی ادعا اگر اجازه بدهید تبادل لینگ انجام دهیم ممنونماز شما بسیار
پاسخ:
سلام. ممنون از نظر لطفتون. شما هم وبلاگ خوب و ارزنده‌ای دارید. من با افتخار لینکتون می‌کنم.
۲۹ مهر ۹۲ ، ۱۵:۲۷ لحظات آخر مانده به داروساز شدن ان شاء ....

سلام،

خسته نباشید.

وبلاگ خیلی خوبی دارین.

برای  من که تازه میخام فارغ التحصیل بشم و اصلا به دارخونه علاقه ندارم و مجبورم داروخونه برم! وبلاگ شما خیلی آموزنده است.

راستی از لحاظ علمی و اخلاقی (و به احتمال زیاد از جنبه  قانونی ...دقیقا  نمی دونم ) درست نیست دارو را پس بگیریم! چراکه  ممکن است دارو را در شرایط نامناسبی(گاهی دارو را داخل نایلون و زیر نور خورشید برای مدت طولانی می گذارند (مثلا سوار بر موتور )  نگه داری کرده باشد ، مخصوصا در مورد داروهای مایع و شیاف ها  و ....،  در نتیجه دارو فاسد شده یا حداقل از قدرتش کاسته شود.  . شاید برای پس دهنده دارو ، خوب باشه ولی برای نفر بعدی که آن دارو را تحویل میگیره  بدشناسیه ! .

نتیجه گیری : در داروخانه  دارو را پس نمی گیریم(به دلیل احترام به خود مریضان).

سپاس فراوان از انتقال تجربه های ارزشمندتان به کادر داروخانه.

 

پاسخ:
سلام. ممنون. خوشحالم که وبلاگم تونسته مفید باشه.
باعث افتخار منه که داروسازان جوانی مثل شما خواننده وبلاگم هستند.
همونطور که فرمودید پس گرفتن دارو کار درستی نیست. و مشکلات زیادی میتونه به وجود بیاره. ولی در بعضی از شرایط مجبور به این کار میشیم.
موفق و پیروز باشید.
۱۷ مهر ۹۲ ، ۱۸:۲۴ دانشجوی داروساز
از وبلاگتون خوشم اومد .درسای زیادی میشه گرفت
پاسخ:
ممنون از لطفتون.
خیلی خوشحالم از اینکه وبلاگم مورد توجه شما قرار گرفته.
هدف اصلی وبلاگ هم اینه که بتونه در حین تفریح و سرگرمی، نکاتی مفید رو به خوانندگان یادآور بشه.
عجب....!!!
اگرچه از چشمان شما این مسئله دور بوده اما در مقابل محضر "خدا" چی؟؟؟
نگران نباشید مال حلال هیچ وقت گم نمیشه..."اینو همش مادرم میگه...."
پاسخ:
بله همینطوره... البته خوشبختانه داروی زیاد گرونی نبود... فقط این طور آدمها باعث میشن که اعتماد در جامعه از بین بره و دیگه کسی نتونه به کسی اعتماد کنه.
سلام . منم به قصد نوشتن خاطرات وبلاگمو راه اندازی کردم. میدونم که دلتون میخواد پربازدید کننده بشه . منم همیشه همینو میخواستم . خوشحال میشم که شما هم به من سر بزنید .
پاسخ:
سلام.
ممنون که سرزدید.
هر وبلاگ نویسی دوست داره که وبلاگش پربازدید باشه. ولی برای من مهمتر از تعداد بازدیدکنندگانم، کیفیت اونهاست. وبلاگ من صرفا یه وبلاگ خاطره نیست... در ضمن خاطره‌ها نکاتی هست که باید به اونها توجه بشه.
ممنون از حضورتون.
۱۳ مهر ۹۲ ، ۱۹:۳۵ یه دانشجوی داروسازی
عــــجـــــب!!!
مردم چه کارایی بلدن!؟!؟!؟
پاسخ:
بله دیگه... شما هم مواظب باشید در آینده همچین کلکی نخورید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">