ای کلک
چند روز پیش یه خانم وارد داروخونه شد و وقتی که نسخهاش رو تحویل پذیرش میداد قیمت نسخه رو پرسید. قیمت نسخه خیلی زیاد شد و خانم گفت که در اون حد پول همراهش نیست. بهش گفتیم که یکی از داروهاش گرونه و میتونه به جای اون مشابه ایرانی دارو رو ببره. خانم قبول کرد و دوباره قیمت نسخه رو محاسبه کردیم که شد حدود 50هزار تومن. ولی خانم گفت که فقط 10هزار تومن همراهش هست ولی مقداری هم دارو داره که میخواد اونا رو تعویض کنه. ما معمولا دارو برنمیداریم ولی ناچارا برای اینکه کار خانم راه بیوفته قبول کردیم...
به هر ترتیب کار خانم رو راه انداختیم و داروهاش رو دادیم و رفت و داروهایی هم که ازش گرفته بودیم رو گذاشتیم تو قفسه.
و اما بعد
امروز وقتی مسئول کنترل داروها داشت دستور داروها رو مینوشت متوجه شد که چند تا ورق قرص با یه نوار چسب به هم چسبیدند. چسب رو که باز کردیم دیدیم بله... ورقهای که اون وسط بودند همه خورده شده بودند. یادمون اومد که اون روز با توجه به اینکه داروخونه خیلی شلوغ بود، داروهایی که از خانم گرفتیم رو نشد کنترل کنیم و بهش اعتماد کردیم. آخه اصلا بهش نمیومد که اهل کلک باشه. و این شد نتیجه اعتماد و دلسوزی ما.