دفترچه من کو؟
چهارشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۲، ۰۴:۲۵ ب.ظ
توی ساختمون ما یه متخصص پوست هست که توی اکثر نسخههاش دارویهای ترکیبی هست. یعنی باید چند تا ماده مختلف رو با مقادیری که تو توی نسخه نوشته، باهم قاطی کنیم و داروی ترکیبی بسازیم. یکی از نسخه پیچهای داروخونه ما مسئول اینکار هست و معمولا توی کمتر از نیم ساعت داروهای مریض رو درست میکنه و همون روز بهش میدیم. ولی گاهی اوقات که سرش شلوغه یا وقتی که مریض عجله داره به مریض میگیم که میتونه دفترچهاش رو بده تا فردا داروها رو براش آماده کنیم. این داروها رو توی یه وقت مناسب درست میکنیم و به همراه دفترچههاشون یه جا میزاریم تا مریضها بیان و داروهاشون رو بگیرن...
توی شلوغی داروخونه یه خانم جوان وارد داروخونه شد و به مسئول پذیرش گفت که دیروز داروی ترکیبی داشته و قرار بوده که امروز تحویل بگیره. مسئول پذیرش اسم خانم رو پرسید و توی دفترچهها دنبال اسم خانم گشت ولی همچین اسمی توی دفترچهها نبود. یه بار دیگه با دقت بیشتری گشتیم ولی نبود. از خانم پرسیدیم که مطمئن هست که نسخهاش رو به این داروخونه داده؟ خانم گفت که خودش دیروز دفترچش رو به مسئول پذیرش داد و بهش گفتن که امروز بیاد و داروهاش رو تحویل بگیره. دکتر یه بار دیگه اسم خانم رو پرسید و اینبار خودش دفترچههای موجود رو نگاه کرد. ولی هیچ دفترچهای با این مشخصات بینشون نبود. از اون طرف هم خانم داد و بیداد راه انداخته که دفترچه منو چیکار کردید. داروخونه هم که شلوغ، نیمدونستیم دنبال دفترچه بگردیم یا خانم رو آروم کنیم. دکتر به خانم گفت: چیزی نشده که، فوقش یه دفترچه است که من خودم میرم برات میگیرم. از خانم خواستیم که بره تا سر فرصت دنبال دفترچه بگردیم تا شاید پیدا بشه. ولی خانم قبول نکرد و گفت که بذارید خودم بیام داخل و دنبال دفترچه بگردم. ناچار قبول کردیم که بیاد و خودش دنبال دفترچه بگرده. خانم اومد داخل و دفترچههای موجود رو بهش نشون دادیم تا یه بار هم خودش نگاه کنه. چند تاش رو نگاه کرده بود که گفت ایناها، پیدا کردم. غیر ممکن بود. ما چند بار کل دفترچهها رو با دقت نگاه کرده بودیم. چطور ممکنه ندیده باشیم؟ دفترچه رو از دست خانم گرفتم و نگاه کردم. اسم دفترچه یه چیز دیگه بود ولی عکس خانم، خودش بود. به خانم نشون دادم که اسم دفترچتون رو اشتباه زدن و به خاطر همین بود نمیتونستیم پیداش کنیم. خانم که از اونهایی بود اصلا کم نیمارن، گفت عکسم که روش بود باید میشناختین دیگه! دکتر بهش گفت که من خانمم رو بیرون ببینم نمیشناسم، اونوقت باید شما رو از روی عکستون بشناسم؟ به هر حال داروهای خانم رو تحویلشون دادیم و رفت، بدون اینکه حتی یه معذرت خواهی کوچیک بابت رفتار نامناسبش بکنه.
جالب این بود که برگههای دفترچه خانم داشت تموم میشد و تا حالا متوجه نشده بود که اسم نوشته شده روی دفترچه، اسم خودش نیست!
تو نظرات بنویسید چه نتیجه اخلاقی از این داستان میشه گرفت؟
۹۲/۰۷/۱۷