خاطرات یک نسخه پیچ

من یک نسخه پیچم. یعنی تو داروخونه کار میکنم. هر روز اتفاقات جالبی برام میوفته که میخوام اونها رو با شما در میون بگذارم...

آخرین خاطرات
پربیننده ترین خاطرات
خاطرات پربحث‌تر
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بیماری پوستی» ثبت شده است

دکتر این داروخونه که توش کار میکنم آدم خیّری هست و بعضی وقتها که تشخیص میده مریض نیازمند هست، بهش تخفیف میده و یا اصلا ازش پول نمیگیره! اما مسئله‌ی مهمی که اینجا هست، ابنه که چطور میشه تشخیص داد که کسی واقعا نیازمند هست یا نه! ملاک این تشخیص چی باید باشه؟

۱۹ نظر ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۴۲

توی ساختمون ما یه متخصص پوست هست که کارش خیلی درسته و هر روز کلی مریض داره. مریض‌های این دکتر از اقشار مختلفی هستند ولی بیشتر مریض‌هاش رو اقشار مرفه تشکیل میدن. با توجه به اینکه توی هر نسخه‌ای، چند تا کرم و شامپو و ضد آفتاب خارجی هم مینویسه، معمولا قیمت نسخه‌هاش صد تومن به بالا میشه و بعضی‌ها هستند که توان پرداخت اون رو ندارند...

۱ نظر ۰۹ آبان ۹۲ ، ۱۷:۳۹
توی ساختمون ما یه متخصص پوست هست که توی اکثر نسخه‌هاش داروی‌های ترکیبی هست. یعنی باید چند تا ماده مختلف رو با مقادیری که تو توی نسخه نوشته، باهم قاطی کنیم و داروی ترکیبی بسازیم. یکی از نسخه‌ پیچ‌های داروخونه ما مسئول اینکار هست و معمولا توی کمتر از نیم ساعت داروهای مریض رو درست میکنه و همون روز بهش میدیم. ولی گاهی اوقات که سرش شلوغه یا وقتی که مریض عجله داره به مریض میگیم که میتونه دفترچه‌اش رو بده تا فردا داروها رو براش آماده کنیم. این داروها رو توی یه وقت مناسب درست میکنیم و به همراه دفترچه‌هاشون یه جا میزاریم تا مریض‌ها بیان و داروهاشون رو بگیرن...
۳ نظر ۱۷ مهر ۹۲ ، ۱۶:۲۵