برگرد نسخه پیچ
ساعت از 10 شب گذشته بود که موبایلم زنگ خورد. احتمال دادم شاید یکی از داروخونههایی که بهشون شماره داده بودیم، باشه. گوشی رو که پیدا کردم دیدم روش نوشته "دکتر". یعنی چی کار میتونه داشته باشه؟ دکمه سبز رنگ گوشی رو با تردید فشار دادم. صدای سلام دکتر گرمتر از همیشه بود...
بعد از سلام و احوال پرسی، دکتر از من دلیل رفتنمون رو پرسید. گفتم که احساس کردیم که دیگه نیازی به حضورمون نیست و ترجیح دادیم بیشتر از این مزاحمتون نباشیم. دکتر با لحنی آمیخته به تعارف جواب داد که این چه حرفی هست که میزنید، داروخونه متعلق به خودتون هست، من پرسنل زیاد داشتم ولی هیچ کدام مثل شما نبودند، شما بهترین بودید. بهش گفتم آقای دکتر رفتار شما به ما نشون داد که دیگه دوست ندارید ما اونجا کار کنیم ولی روتون نمیشه اینو به مستفیم به خودمون بگید. به خاطر همین بود که ترجیح دادیم قبل از اینکه مشکلی پیش بیاد خودمون از داروخونه بریم. بعد چند مورد از بد رفتاری هایی اخیرا کرده بود رو، یادآوری کردم. دکتر گفت که هر کسی ممکنه تو زندگی شخصی مشکلاتی داشته باشه که این مشکلات میتونه تو کارش و رفتارش تاثیر بذاره. بابت رفتارهای نامناسبش عذرخواهی کرد و ادامه داد که هیچ وقت چنین قصدی نداشته و نمیخواسته که ما رو بیرون کنه. دوباره به تعریف کردن از ما ادامه داد و گفت که چرا باید یه آدم عاقل، پرسنلی که هیچ مشکلی نداره بیرون کنه و پرسنل جدید و صفر کیلومتر بیاره. دکتر از من خواست که اگه شرایطی برای برگشتن داریم بهش بگیم و ادامه داد که هر شرطی که بذارید قبول میکنم. من هم بهش گفتم که ما برای شرایط گذاشتن نرفته بودیم که الان با شرط و شروط برگردیم. حقوقمون کم بود ولی تحمل میکردیم. کارمون سخت بود ولی مشکلی نداشتیم. ساعت کاریمون زیاد بود ولی عادت کرده بودیم.کارمون با تحصیلاتمون همخونی نداشت ولی چاره ای نداشتیم.تنها چیزی که نمیتونستیم تحمل کنیم رفتار نامناسب شما بود. دکتر برای چندمین بار از رفتارش عذرخواهی کرد و گفت که رفتارش اصلا درست نبوده و گفت که اون روز اصلا حالش خوب نبوده و بعد از رفتن ما هم با بقیه پرسنل خیلی بد رفتاری کرده و خیلی از کارش پشیمون هست. در آخر هم گفت که در داروخونه ما همیشه به روی شما باز هست و هر وقت که خواستید میتونید به کار خودتون برگردید...
تصمیم سختی بود. تا صبح نتونستم بخوابم. حرفهای دکتر تو ذهنم مدام تکرار میشد. هنوز تو صداقت حرفهای دکتر شک داشتم. نمیدونستم بهترین تصمیم چی میتونه باشه. باید تا فردا تصمیمم رو میگرفتم.
ممنون از راهنماییتون ،لطف کردید
من الان سال دوم کارشناسی شیمی محض هستم اگر برنامم به امید خدا درست در بیاد حدود 5 سال دیگه بعد از پایان ارشدم از ایران مهاجرات میکنم (تک نفری بدون هیچ همراهی)
کلا برای تحقیقاتی که تو رشته انجام میدیم نیاز به ریاضیات قوی دارم ،البته تا حدودیم برای مدرکشه ،میخواستم یه جورایی دست پر برم ولی به نظر وکیل مهاجرت ،رشته ریاضی برای کسی که نخواد تخصصی روش کار کنه هیچ امتیازی نداره
و یکی از دلایلم هم مثل چیزی که شما گفتید برای رشد شخصیتی بود ،رشته ریاضی طبق نظر روانشناسا تاثیر زیادی روی رشد شخصیت داره و شخص کلا دید باز و جامعی پیدا میکنه
ولی ظاهرا با شرایط من اصلا قابل اجرا نیست چون به هر حال رشته ریاضی قولیه واسه خودش و در ضمن هزینه زیادی هم مجبور میشم براش بدم و با شرایط من اصلا ممکن نیست چون مجبورم تمام پولم رو برای اینده پس انداز کنم
ولی تصمیم دارم کلا تو وقتای ازادم ریاضیات کار کنم
لطف میکنید بهم بگید از چه منابعی میتونم استفاده کنم ؟
سطحم در حد کتابای ریاضی عمومی دانشگاهه