همکاری با همسر
بعد از تماس آقای دکتر با همسرم در مورد پیشنهاد آقای دکتر به بحث نشستیم. بحثی که موضوع اصلی اون نگهداری و مواظبت از دخترمون بود. موضوعی که از اهمیت ویژه ای برای ما برخوردار بود و به هیچ وجه نمیشد ازش گذشت...
تا حدود شش ماه پیش، من و همسرم در کنار هم توی داروخونه مشغول کار بودیم و از این بابت که در کنار هم هستم، رضایت داشتیم. ولی بارداری همسرم شرایط رو تغییر داد و مجبور شدیم تا از اون داروخونه بیرون بیایم. توی این مدت من توی یه داروخونه دیگه مشغول کار شدم. یه داروخونه شبانه روزی که مجبور بودم تا پاسی از شب همسرم و بعدها دخترم رو توی خونه تنها بذارم. شرایط سخت کار کردن توی داروخونه شبانه روزی و از طرفی حقوق پایینی که میدادن، منو مجبور کرد تا از اون داروخونه هم بیرون بیام و به دنبال کار بهتر و پر درآمدتری بگردم. به هیچ وجه دوست نداشتم دوباره توی یه داروخونه کار کنم و تصمیم داشتم برای خودم شغل دیگه ای پیدا کنم تا علاوه بر درآمد بیشتر، موقعیت اجتماعی بهتری هم داشته باشم. ولی واقعیت این هست که پیدا کردن همچین شغلی ممکنه چند ماهی طول بکشه و بیکاری توی این مدت میتونه روحیه منو حسابی بهم بریزه. توی این شرایط نابسامان فکری، پیشنهاد آقای دکتر مطرح شد. کار کردن توی این داروخونه مزایای خوبی داشت. از طرفی میتونستم دوباره با همسرم، همکار بشم و ساعات بیشتری رو کنارش باشم و از طرفی به این طریق قسمتی از مشکلات مالیمون هم حل میشد. ولی ایراد اصلی این پیشنهاد مسئله نگهداری از دختر چهار ماهمون بود. دختری که توی این مدت حسابی با مادرش انس گرفته و دوری اون رو حتی برای چند ساعت نمیتونه تحمل کنه. تنها یه نفر میتونست این مشکل رو حل کنه. مادر همسرم...