خاطرات یک نسخه پیچ

من یک نسخه پیچم. یعنی تو داروخونه کار میکنم. هر روز اتفاقات جالبی برام میوفته که میخوام اونها رو با شما در میون بگذارم...

آخرین خاطرات
پربیننده ترین خاطرات
خاطرات پربحث‌تر
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پزشکان متخصص تبریز» ثبت شده است

بعضی از شغلها هستند که بازنشستگی تو اونها تعریف نشده و هر کس تا هر وقتی که دلش بخواد میتونه کارش رو تو شغلها ادامه بده. یکی از این شغلها که اتفاقا خیلی هم شغل حساسی هست، شغل طبابت یا همون پزشکی هست. خیلی از مردم هم هستند که ترجیح میدن به جای مراجعه به پزشکهای جوون و کم تجربه به این پزشکها مراجعه کنن و از تجربه اونها نهایب بهره رو ببرن. اما از طرفی هم با بالا رفتن سن، قوای ذهنی به مرور تحلیل میره و فرد دیگه کارایی سابق رو تو کارش نخواهد داشت. حالا وقتی این شغل پزشکی باشه و سر کارش با سلامتی جامعه، مسئله خیلی حساستر میشه...

۷ نظر ۲۵ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۲۶

داروخونه ای که من توش کار میکنم، نزدیک یکی از مهمترین و پر مریضترین کلینیکهای تبریز هست. بعضی از دکترهای این ساختمون تا پاسی از شب مشغول ویزیت مریضهاشون هستند. یه داروخونه بزرگ و مجهز هم درست تو طبقه همکف این ساختمون هست که بیشتر نسخه های این دکترها رو اون میپیچه. تا قبل از اینکه داروخونه ما افتتاح بشه، این داروخونه تا پاسی از شب باز بود و به خلق خدا خدمت میکرد. اما با افتتحاح داروخونه ما وضعیت کمی عوض شد. البته من که اون موقع اینجا نبودم ولی چیزهایی شنیدم که برام خیلی جالب بود...

۲۲ نظر ۲۳ آذر ۹۳ ، ۰۲:۳۲

از قدیما رسم بوده که هر کسی که جایی میره مسافرت، برای دوستان و آشنایان سوغاتی میاره و اینطوری نشون میده که در مدتی که از دوستان و آشنایان دور بوده، اونها فراموش نکرده. هر شهری هم سوغاتی مخصوص خودش رو داره. مثلا از مشهد، زعفرون و نبات میارن یا سوغاتی قم که سوهان هست. سوغات تبریز هم که آجیل و شیرینی و از این طور چیزهاست. اما برای مسافرهای باکوئی که صبح تا غروب از این دکتر به اون دکتر میرن و دارو میخرن، بهترین سوغات، همون دارو میتونه باشه...

۲ نظر ۱۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۲۲