تاریخ مخدوش
بیمه های مختلف هر ماهه، نسخه داروخونه ها رو مورد بررسی قرار میدن و همیشه به بهانه های مختلف، مبالغی رو تحت عنوان کسورات، از مبلغ درخواستی داروخونه کسر میکنن. یکی از اصلی ترین ردیفهای کسورات داروخونه ها، مربوط به نسخه هایی میشه که به نوعی مخدوش به حساب میان. طبق مقررات بیمه، اگه پزشکی نسخه رو قلم خورد کرده باشه، باید پشت صفحه در مورد اون توضیح بده و مهر و امضا کنه، وگرنه این قلم خوردگی دستکاری نسخه به حساب میاد و موجب کسورات میشه. به خاطر همین موضوع هست که داروخونه ها به کوچکترین قلم خوردگی توی نسخه ایراد میگیرن. بعضی وقتها این ایراد گرفتن ها از طرف مریضها بد تعبیر میشه و باعث به وجود اومدن سوی تفاهم هایی میشه که هر دو طرف رو ناراحت میکنه...
خانمی نسبتا جوون در حالی که به نظر مضطرب میرسید وارد داروخونه شد. بعد از اینکه دفترچه رو به من داد، ازم خواست که هر چه سریعتر داروهاش رو آماده کنم. بعد از اینکه نسخه رو توی دفترچه پیدا کردم، طبق عادت همیشگی قبل از همه چیز به تاریخ نسخه و تاریخ اعتبار اون نگاهی انداختم. تاریخ اعتبار نسخه چند روزی گذشته بود ولی تاریخ ویزیت قبل از اون تاریخ بود و میشد اون رو با بیمه حساب کرد. وقتی بیشتر به تاریخ ویزیت نسخه دقت کردم، دیدم که ظاهرا دکتر اول میخواسته تاریخ روز رو بزنه ولی بعدا که دیده از تاریخ اعتبار دفترچه چند روزی گذشته، برای اینکه مریض بتونه داروهاش رو با بیمه بگیره، تاریخ ویزیت رو برای چند روز قبل نوشته. تا متوجه این موضوع شدم سریعا به پشت برگه نگاهی انداختم تا ببینم دکتر در مورد قلم خوردگی چیزی نوشته یا نه. ولی پشت برگه کاملا سفید بود. به خانم توضیح دادم که تاریخ نسخه قلم خورد شده و برای اینکه بتونیم داروها رو با بیمه حساب کنیم نیاز هست که برگه پشت نویسی بشه. هنوز حرفم تموم نشده بود که خانم وسط حرفم پرید و با لحنی عصبانی گفت: این کجاش مخدوشه. من چند روز پیش رفتم دکتر و فرصت نکردم داروهام رو بگیرم. چرا دوست دارید به بهانه های مختلف نسخه رو آزاد حساب کنید؟ چرا به مردم شک دارید؟ چرا فکر میکنید من خودم تاریخ نسخه رو عوض کردم؟ چرا فکر میکنید مردم شیاد هستند؟ کمی هم به خودتون شک داشته باشید. آدم خودش هر طور که باشه در مورد دیگران همون فکر رو میکنه. همینطور تند تند داشت حرف میزد و فرصتی نمیداد که در مورد قوانین بیمه براش توضیح بدم. در حالی که داشت حرف خودش رو تکرار میکرد، با عصبانیت از داروخونه خارج شد و رفت. داشتم فکر میکردم چقدر راحت بود که من هم مثل خیلی از داروخونه ها، بدون اینکه چیزی به مریض بگم، داروهاش رو آزاد حساب میکردم و تحویل میدادم. یا خیلی راحت میگفتم که نداریم، تموم کردیم. اینطوری دیگه محکوم به شیاد و شکاک بودن هم نمیشدم!