خاطرات یک نسخه پیچ

من یک نسخه پیچم. یعنی تو داروخونه کار میکنم. هر روز اتفاقات جالبی برام میوفته که میخوام اونها رو با شما در میون بگذارم...

آخرین خاطرات
پربیننده ترین خاطرات
خاطرات پربحث‌تر
آخرین نظرات

دکتر بد اخلاق

يكشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۷:۲۱ ب.ظ
اول از همه چیز بابت تاخیر سه هفته ای در نوشتن پست جدید از همه خوانندگان دایمی وبلاگ معذرت میخوام. خیلی گرفتار بودم. توی پست آخر براتون نوشته بودم که قرار شد به همراه همسرم توی یه داروخونه جدید مشغول کار بشیم. کار کردن همسرم در کنار من علاوه بر اینکه حقوقمون دو برابر میشد مزایای دیگه ای هم داشت. اول اینکه همسرم مشکل رفت و آمد نداشت و باهم به داروخونه میرفتیم و برمیگشتیم و همچنین حضور من در کنار همسرم محیط بهتری رو برای کار میتونست براش فراهم کنه و راحتتر میتونست کار کنه. ولی از همه مهمتر این بود که در حین کار کنار هم بودیم و ساعات کاری برامون سخت نمیگذشت. تنها مشکل مسئله نگهداری از دخترم توی ساعات کار داروخونه بود. که با هماهنگی هایی که انجام شد قرار شد که این مسئولیت سنگین رو به مادر همسرم بسپاریم. به هر حال با سبک و سنگین کردن معایب و مزایای این داروخونه تصمیم گرفتیم که پیشنهاد آقای دکتر رو  قبول کنیم. ولی مسئله به این سادگی هم نبود...
هر روز حدود ساعت 2 بعد از خوردن ناهار، حاضر میشدیم و دختر کوچولو رو توی مسیرمون به مادربزرگش میسپردیم و از اونجا راهی داروخونه میشدیم. همون روز اول جای بیشتر داروها رو یاد گرفتیم. هم داروها رو میاوردیم، هم قیمت میزدیم، هم دستور مینوشتیم و هم داروی ترکیبی درست میکردیم، هم قفسه میچیدیم و خلاصه اینکه همه کارهای داروخونه رو دو نفری انجام میدادیم. فروش داروخونه هم بد نبود و روزانه حدود 150 تا نسخه داشتیم. حدود ساعت 9 تا 10 بیشتر دکترها میرفتن و داروخونه خلوت میشد. ما هم حدود ساعت 11 کارهامون رو تموم میشدیم و میومدیم خونه. البته توی مسیر دخترمون که توی این چند ساعت حسابی دلش برای بابا و مامان تنگ شده رو از مامان بزرگش تحویل میگرفتیم. هر روز توی مسیر برگشت در مورد شرایط کارمون با همسرم صحبت میکردیم. هر دو از یک چیز ناراخت بودیم. احساس میکردیم رفتار دکتر اصلا مناسب با شخصیت ما نیست. اشتباهات جزئیمون رو خیلی به رخ میکشید، بزرگ میکرد و لحن صحبتش اصلا مناسب نبود. مرتب از پرسنل قبلی که توی داروخونه کار میکرد تعریف میکرد و میگفت شما اونطور نیستید. پرسنلی که 18 سال براش کار کرده بود و انتظار داشت ما توی این چند روز مثل اون باشیم! گیرهای بیخود و بی مورد میداد. چرا نسخه قلم خورد شده؟ چرا قفسه را اینطور چیدی؟ چرا دارو رو از سمت چپ ورداشتی، درستش اینه که از راست برداری! چرا با کفش رفتی تو دستشویی! چرا حوله کثیفه! چرا روپوشت رو خودکاری کردی! چرا تائید نسخه طول کشید! خلاصه اینکه اعصاب واسه ما نذاشته بود. راست و چپ گیر میداد. با همسرم در مورد ریشه این اخلاق دکتر صحبت میکردیم. شاید یه مشکلی توی زندگیش داره که اینطوری میکنه. شاید از ما راضی نیست و میخواد ما بریم. شاید دلش برای نسخه پیچ قبلیش تنگ شده. شاید اخلاقش اینطوری هست و کاریش هم نمیشه کرد. مسئله این بود که با این رفتار دکتر اصلا نمیشد توی این محیط کار کرد و نمیشد این وضعیت رو ادامه داد. تا اونجایی که با همسرم قرار گذاشتیم تا پنجشنبه باهاش در مورد این مسائل صحبت کنیم و سنگهامون رو وا بکنیم. شاید اینطوری مشکلات حل بشه و اگه سوی تفاهمی بوده رفع بشه.

نظرات  (۱۴)

با هر دکتری کار کردم ولی یه حمال اخلاقش از همه دکترا بهتره
من خیلی تو کارم جدی ام خیلی تلاش میکنم نسخه ها رو درست و به موقع قیمت بزنم و تحویل بدم.
ولی خوب مسلما تو یه حجم بالا از نسخه خوب آدم اشتباه میکنه همون طور که خودشون اشتباه میکنن ولی انگار نه انگار!!!
یه اشتباه کوچیکو انقد بزرگ میکنن و با لحن تحقیر آمیز به آدم میگن که نمیدونی چی جواب بدی.
منم نمیدونم چیکار کنم اشک تو چشمام جمع میشه دلم میخواد بلند بلند گریه کنم واسه غروری که شکسته.....
پاسخ:
طبیعتا هر کسی ممکنه اشتباه کنه. برخورد تحقیر آمیز در مورد کسی که سهوا دچار اشتباه شده اصلا درست و منطقی نیست. دکتری که این رفتار رو از خودش نشون میده حتما دچار برخی مشکلات شخصیتی هست. شما هم نباید به هیچ کس اجازه بدید که این رفتار رو با شما داشته باشن...حتما مشکلات به زودی حل خواهد شد.
سلام
خیلی جالب بود چون این اتفاقات دقیقا همین دو روز پیش روز اول کاری برای من رخ داد که باعث شد وفتی از داذوخونه میام بیرون با چشمای پر اشک با شرکتم تماس بگیرم. خانم دکتری که اصلا تعادل روانی نداشت و توقع داشت که منه تازه کار یک روزه، جای همه چیو بلد باشم و همه فن و فون کار رو بدونم...
کار من همون بک روز شد و دیگه نرفتم. از طرف شرکت داروخونه دیگه ای بهم معرفی شد. امروز قراره اونجا برم. خدا کمک کنه. 
پاسخ:
انشاله که این داروخونه که میرید شرایط مناسبی داشته باشه و یه کارفرمای خوش اخلاق و با ایمان قسمتتون بشه.
سلام با تشکر از پاسخگویی شما
پاسخ:
سلام. ممنون. بازم اگه سوالی داشته باشید در خدمت هستیم.
سلامت باشید.
منتظریم بیاید از نتیجه صحبتتون بنویسید
پاسخ:
نتیجه صحبتها رو توی پست بعدی نوشتم. نتیجه این شد که ما بیکار شدیم و دکتر بی یار.
۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۴۷ فروهر وَ فرداد
دقیقا همینه ....یعنی معذرت میخوام میخواد بزنه تو سر مال
پاسخ:
متاسفانه اینطور رفتارها در محیط‌ های کاری کم نیست و کارفرماها با این رفتار سعی دارن به هدفهای خاصی برسن!
سلام
این ماجرایی که می نویسید مربوط به گذشته دور هست یا نزدیک؟
یعنی چند مدت هست که توی اون داروخونه مشغول به کار شدین؟
جسارتا مشهدی هستید؟
پاسخ:
سلام. تمامی خاطرات مربوط به زمان حال هست. هرچند بعضی از مواقع با تاخیر چند روزه نوشته میشن. به همین خاطر از افعال گذشته استفاده میشه. من تبریزی هستم. برای اطلاعات بیشتر میتونید به قسمت درباره نسخه پیچ مراجعه بفرمائید.
سلام پس کامنت من کو؟
پاسخ:
سلام. جواب رو براتون نوشتم. امیدوارم قانع شده باشید.
وای . اینجوری واستون سخت تر هست که . متاسفانه تمام کارفرماها مشکلاتی رو دارند و یک جاهایی نیاز به تحمل هست . باز هم هرجور صلاحه ولی بیکاری واسه شما که مرد متاهل و با بچه ای هستین خیلی سخته . البته با سرکار رفتن همسرتون واسه دخترتون خیلی شرایط سخت میشه ولی خوب چاره ای نیست گاهی
پاسخ:
متاسفانه همینطور هست و تا حد ممکن سعی میکنیم ما هم تحمل کنیم. ولی واقعا گاهی از اوقات دیگه تحمل ممکن نیست و تحمل این وضعیت باعث میشه طرف مقابل احساس کنه که ما مجبور هستیم این شرایط رو تحمل کنیم و رفتارش رو بدتر میکنه. 
سلام. امیدوار بودم خبرهای خوبی بدید، ولی باز هم دلخور هستید. من هم یک صاحب کار دارم ، یکبار که با خانمش بحث کرده بود تلافی شو سر من درآورد که شما زنها فلانید و بهمانید. البته من هم خیلی شیک بهش گفتم در مورد کارم هرچی بگید قبول میکنم ولی خانمتون رو به من ربط ندید، به من چه تو خونتون چی میگذره.اول جا خورد ولی خودش قبول کرد کارش درست نبوده. حالا واسه کارم بدون رودربایستی ایراد کار رو میگه ولی حرف اضافه نداریم.
پاسخ:
به نظر من هیچکسی حق نداره مسائل غیر مرتبط رو توی کار وارد کنه. چه کارفرما و چه کسی که تو اون محیط کار میکنه. البته گفتن ایراد وقتی خوبه که با هدف اصلاح باشه ولی اگه با هدف بهانه جویی باشه، واقعا ناراحت کننده هست.
سلام خوشحالم که سر کار رفتید خوب اولش یه خورده سخته  ولی بعدا به اخلاق هم عادت می کنید
لطفا در صورت امکان به سوال پاسخ بدید
توی دفترچه بیمه (نیروهای مسلح ) نسخه پیچ محترم نوسته جمع مبلغ 45000ریال سهم بیمه شده3500ریال سهم بیمه 31500  یه سرنگ هم داشته اما مبلغ دریافتی از بیمار 34000ریاله
چرا؟؟؟//
این مبلغ با قیمت کل داروها فقط900تومان اختلاف داره  پس بیمه ودفترجه ی بیمه چه معنی میده؟!!!
پاسخ:
البته سهم بیمه  شده 13500 ریال بوده یعنی 30 درصد 45000 ریال. البته خیلی ها فکر میکنن که باید دقیقا همین مبلغ رو پرداخت کنن که این درست نیست. علاوه بر سهم بیمه شده از شما مبلغی با عنوان حق فنی گرفته میشه. حق فنی داروخونه های روزانه 1600 تومن هست با 1350 میشه 2950. بقیه پول هم حتما مربوط به سرنگ هست دیگه. مشکلی نیست. داروخونه کاملا درست عمل کرده. حقیقتش این هست که توی این موارد بیمه زیاد به درد نمیخوره. ولی وقتی مبالغ بالا هست، بیمه واقعا کمک میکنه و قسمت اعظم هزینه داروها رو میپردازه.
امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشید و نیازی به دفترچه بیمه نداشته باشید.

سلام.دکتر های ایران واقعا به کجا میخوان برن با این اخلاقشون من نمیدونم.اکثرا بد اخلاق و دنبال مادیات.پست رو که خوندنم و از داروی ترکیبی نوشته بودین یادم افتاد که در این زمینه سوال دارم.من دکتر پوست برای صورتم یک داروی ترکیبی نوشته که روزی دوساعت روی لکه ها بمونه و بعد شسته بشه.آیا حتما باید با آب شسته بشه یا با محلول های شستشوی صورت هم میشه اون ها رو بدون آب شست؟یه پماد بتازونیت هم برای دور چشمم نوشته که وقتی میزنم چشمم اذیت میشه.میشه اونو مصرف نکنک؟ممنون از این که وقت میذارین.

پاسخ:
منظور از شستن صورت معمولا شتشو با آب هست و بهتره همینطور عمل بشه. در مورد اذیت شدن چشمتون هم حتما با دکتری که پماد رو تجویز کرده صحبت کنید. شاید داروخونه اشتباه کرده و دستورش رو درست نگفته.
ای بابااااااااااااا!  اینشالله بزودی به آرامش و سکون برسید. انشالله شغل خوب و دلخواه پیدا بکنید
پاسخ:
همه ما توی زندگی دنبال آرامش و آسایش هستیم ولی واقعا چه کسی به زندگی دلخواه خودش رسیده!؟ امیدوارم روزهایی خوبی در پیش رو داشته باشیم.
یو در این شرایط میگن طرف گومانا توشوب ! :)
پاسخ:
در واقع دکتر میخواست بگه که فکر نکنید من از شما راضی هستم و انتظار حقوق بالا داشته باشید!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">