روزهای آخر سال
جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۵۰ ب.ظ
توی این روزهای پایانی سال، وضعیت داروخونه حسابی به هم خورده. داروخونه شبانه روزی ما این روزها تحولات مهمی رو تجربه میکنه و شاید این تحولات توی سال جدید هم ادامه داشته باشه...
حدود چند ماه پیش بود که یکی از همسایه ها از آقای دکتر خواست که پسرش که دانش آموز سوم دبیرستان هست، بیاد و تو داروخونه کار یاد بگیره. آقای دکتر بهش گفت که نیازی به نفر جدید ندارند. آقای همسایه هم گفت که فقط میخواد پسرش بیاد و کار یاد بیگیره و به عنوان پرسنل بهش نگاه نکنید. نه پولی میخواد نه چیزی. ولی باز هم آقای دکتر قبول نکرد و گفت که ساعات کار تو داروخونه اصلا مناسب یه محصل نیست و میتونه به درسش آسیب بزنه. آقای همسایه هم کم نیاورد و گفت که پس تو تعطیلات میاد. بالاخره آقای دکتر هم قبول کرد که ایام عید نوروز و تابستون رو میتونه بیاد تو داروخونه و کار یاد بگیره. از چند روز پیش که مدرسه ها تعطیل شده این پسر کوچولو میاد داروخونه و توی کارها کمک میکنه. متولد 1377 هست و تجربی میخونه. در کل بچه خوبی هست. تحولات اخیر داروخونه به اومدن ایشون خلاصه نمیشه و تحول مهمترش رفتن یکی از پرسنل داروخونه هست. براتون گفته بودم که یکی از پرسنل این داروخونه یه دختر جوون هست. هفته پیش بود که به آقای دکتر زنگ زدم که امروز کار دارم و کمی دیرتر به داروخونه میام. ولی دکتر قبول نکرد و پشت تلفن گفت که امروز قراره خانم فلانی نیاد. من هم کارم رو زمین زدم و خودم رو سر موقع به داروخونه رسوندم. وقتی به داروخونه رسیدم فهمیدم که خانم برای همیشه از داروخونه رفته. آقای دکتر میگفت از ساعات کار توی داروخونه خسته شده بود و میگفت که نمیتونه تا دیر وقت تو داروخونه بمونه. ولی به نظر من مشکل این نبود. رفتار نامناسب پسر آقای دکتر اونو رنجونده بود...
۹۳/۱۲/۲۹