خاطرات یک نسخه پیچ

من یک نسخه پیچم. یعنی تو داروخونه کار میکنم. هر روز اتفاقات جالبی برام میوفته که میخوام اونها رو با شما در میون بگذارم...

آخرین خاطرات
پربیننده ترین خاطرات
خاطرات پربحث‌تر
آخرین نظرات

کار آموز جدید

چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۳۳ ب.ظ

  داشتم قیمت میزدم که متوجه شدم دکتر تو اتاقش با یه خانم و آقایی حرف میزنه. گوش‌هام رو که تیز کردم متوجه شدم که قراره به زودی یه نفر به جمع داروخونه اضافه بشه. پسر جوانی که ظاهرا دانشجو بود به همراه خواهرش که پزشک عمومی بود داشتن با دکتر حرف میزدن. پسره از ساعات کاری و روزهایی که باید تو داروخونه باشه میپرسید. ظاهرا بعضی روزها کلاس داشت و نمیتونست بیاد. خواهرش داشت ازش تعریف میکرد و سفارش میکرد که هواشو داشته باشین و نسخه پیچی رو بهش یاد بدید. به داداشش هم سفارش می‌کرد که حواسش رو خوب جمع کنه و سعی کنه تو مدت کمی نسخه‌پیچی رو  خوب یاد بگیره. دکتر هم داشت بهشون شرایط رو یاد آوری می‌کرد و میگفت که تا یک ماه باید آزمایشی ( و البته بدون حقوق) کار کنی تا ببینیم چی میشه. بعد پسره پرسید که از کی باید شروع کنم و دکتر گفت که از همین الان میتونی شروع کنی. پسره با اینکه که انتظارش رو نداشت، ولی رفت و از ماشین، وسایلش رو آورد و با اشتیاق تمام وارد داروخونه شد...

توی محیط‌های کار، کسانی که تازه وارد اون محیط میشن، معمولا از طرف قدیمی‌ترها زیاد مورد استقبال واقع نمیشن. این مسئله ممکنه دلایلی مختلفی داشته باشه. شاید مثلا جایگاه خودشون رو در خطر میبینن یا ممکنه دوست نداشته باشن به جمع صمیمی‌شون یه نفر جدید اضافه بشه و شاید هم دلیل دیگه‌ای داشته باشه. به هر حال پسر جوان وارد داروخونه شد و با صدای بلند به همه سلام کرد. دکتر هم اون رو به همه معرفی کرد و ازش خواست که سعی کنه از هر کسی چیزی یاد بگیره، و ازش خواست که یه دوری تو داروخونه بزنه و به قفسه‌ها نگاهی بندازه تا چشمش به اسم داروها عادت کنه. الان که دارم این سطور رو می‌نویسم کارآموز جدیدمون در حال گشت زنی هست و داره به این کار ادامه میده. تو روزهای آینده از پیشرفتهای کارآموزمون براتون بیشتر می‌نویسم...

نظرات  (۵)

من خودم دانشجوی مهندسی صنایع هستم با توجه به علاقه ای که داشتم وارد یک داروخانه در شهرستان شدم و در طی 3 ماه غیر مفید و تفننی تقریبا70درصد کار نسخه پیچی رو یاد گرفتم البته خیلی سختی هم کشیدم چون منو اول از خودشون نمیدونستند و نمیپذیرفتند و اول کار تقریبا همه کاری مثل حمل دارو از انبار به داروخانه با دست و تمیز کردن قفس و تایید نسخ و....کردم    ولی از تمامشون مثل یه فرصت استفاده کردم واین بود رمز موفقیت من در این مدت کوتااااه .
پاسخ:
متاسفانه همونطور که فرمودید، قدیمی های داروخونه رابطه خوبی با افرادی که تازه وارد این کار میشن ندارن. برای این رفتارشون هم دلایلی متعددی هست...البته حمل دارو، تمیز کردن قفس ها و ... همه یه قسمت از کار داروخونه هستند که باید انجام بشن. ولی اینکه فقط یه نفر این کارها رو انجام بده اصلا درست نیست. حتی خود دکتر هم باید تو این کارها مشارکت داشته باشه تا فردی که این کارها رو داره انجام میده احساس بدی نداشته باشه. امیدوارم در همه مراحل زندگیتون موفق باشید. رمز موفقیت تلاش و پشتکار هست.

پرسنل جدید باید سعی کنن  از داروخونه عکس بگیرن، لیست داروها را داشته باشن،  همین فایلهای آموزشی  پاورپوینت  معاونت غذا و داروی کاشان ( از  طریق وبلاگ شما باهاشون آشنا شدم و از این بابت سپاسگذارم)خیلی خوب هستن . تا در خارج داروخونه هم بتونن یاد بگیرن، البته انگار نیروی جدید شما دانشجوست که ...

 امروزه برای یادگیری هر شغلی باید هزینه یادگیری را به اساتید پرداخت که اگر چنین باشد استقبال هم بیشتر میشه، انگار در داروخونه 13 آبان اینطوری هستش.

پاسخ:
روشهای خوبی برای یادگیری نسخه پیچی فرمودید ولی بهترین روش برای یادگیری نسخه‌پیچی همون نسخه پیچی هست. یعنی دادن نسخه‌ها و پرسیدن اشکالات از افراد باتجربه‌تر.
روشی که تو داروخونه 13 آبان هم هست خوبه ولی به نظر من طبق فرموده پیشوایان ما زکات علم نشر اون هست. و چقدر خوبه که قدیمی‌های داروخونه به کسانی که تازه این کار رو شروع کردن، کمک کنن تا زودتر کار یاد بگیرن. البته صاحبان داروخونه‌ها هم باید با رفتارشون نشون بدن که قصدشون از آوردن نفر جدید حذف نفرهای قبلی نیست بلکه کمک به اونهاست.
سلام
توی محیط‌های کار، کسانی که تازه وارد اون محیط میشن، معمولا از طرف قدیمی‌ترها زیاد مورد استقبال واقع نمیشن. این مسئله ممکنه دلایلی مختلفی داشته باشه. شاید مثلا جایگاه خودشون رو در خطر میبینن

ما مسلمونیم و میگیم که خدا روزی رسونه
اما در عمل گاهی یادمون میره

هیچ کس نمیتونه روزی کسی رو کم یا زیاد کنه جز خدا
اگر اینو یادمون بمونه خیلی از دغدغه هامون کم میشه


موفق باشید و سلامت
پاسخ:
سلام. واقعا هم همینطوره. ما همه به زبان به روزی رسانی خدا اقرار می‌کنیم ولی در عمل گاهی فراموش می‌کنیم که همه چیز از طرف خداست و دیگران فقط واسطه این رحمت میتونن باشن. 
کاش هیچوقت خدا رو در کارهامون و فکرهامون فراموش نکنیم.
پیروز و سرفراز باشید.
۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۰۵ محمدحسین ایوبی ماهانی
عالی
۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۱:۱۳ امیرحسین خوشدل
جالبه ، این حس که قدیمی ها بهت محل نمیذارن همه جا هست ، حتی توی داروخانه شما ، امیدوارم این طرز فکر که نیروی جدید ممکنه جای مارو تنگ کنه از بین بره ، روزی دست خداست ، خودش میدونه کی جاش کجاست 
منتظر خوندن خبر پیشرفتش هستیم
پاسخ:
بله متاسفانه همینطوره که میفرمائید. البته این حس مختص محل کار نیست. همین حس رو من در دوران سربازی دیدم. سربازهای قدیمی معمولا با سربازهای جدید زیاد  رفتار مناسبی ندارن. به خاطر همین هم گفتم این رفتار ممکنه دلایل مختلفی داشته باشه. چرا که تو سربازی مسلما بحث جایگزینی و اخراج مطرح نیست.
امیدوارم هیچ جا این حس وجود نداشته باشه. البته باید کارفرمایان هم با ایجاد شغلی ایمن و مطمئن باعث بشن که این حس کمرنگتر بشه. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">