دزد دارو
کار داروخونه طوری هست که با هر جور آدمی سروکار داره. از دکتر و مهندس و استاد دانشگاه گرفته تا دزد و چاقو کش و معتاد. ما در چهارچوب وظیفهای که داریم، مجبوریم به همه اینها خدمت ارائه کنیم. تنوع شخصیتهایی که به داروخانه مراجعه میکنن عملا باعث میشه که رفتار ما هم نسبت به افراد مختلف با هم فرق داشته باشه. مثلا ممکنه به کسی که هزار تومن پول کم داره دارو ندیم ولی به یه نفر دیگه بدون اینکه پولی بده دارو بدیم و مطمئن باشیم که حتما پولش رو میاره. البته همه این تشخیصها مربوط به دکتر هست و ما تو این کارها دخالتی نمیکنیم و گاهی هم پیش اومده که تشخیص دکتر اشتباه از آب در اومده. مثلا یادم میاد یه خانمی که بسیار متشخص به نظر میرسید، پول همراهش نبود و دکتر با اسرار داروها رو بهش داد که بعدا پولش میاره. حتی شماره کارتش رو داد و گفت که نیازی نیست که دوباره برای دادن پول تشریف بیارید. ولی خانم رفت و خبری ازش نشد...
چند ماه پیش یه نفر که ظاهر خیلی خوبی داشت موقعی که داشت نسخهاش رو تحویل میگرفت به دکتر گفت که دفعه قبل که داروهاش رو گرفته بود، صد تا آتورواستاتین کمتر بهش دادیم. چون مسئله مربوط به چند هفته پیش بود مسلما کسی یادش نمیومد که صد تا آتورواستاتین داده یا دویست تا. دکتر بدون اینکه مکثی بکنه به یکی از نسخه پیچ ها گفت که صد تا آتورواستاتین بیاره و تحویل ایشون بده. حدود دو هفته بعد از این جریان دوباره همون شخص در حالی که نسخه جدیدش رو تحویل دکتر میداد گفت که دفعه قبلی که از ما دارو خریده یه قوطی کمتر متورال داده شده. دکتر ازش پرسید که چند قوطی باید میدادیم که کمتر دادیم. گفت دکتر براش 150 تا متورال نوشته بود که شما 120 تا دادید. خوشبختانه هنوز برگهها رو به بیمه تحویل نداده بودیم. از بین برگهها، نسخه آقا رو پیدا کردیم و نگاه کردیم. درست میگفت، دکتر براش 150 تا متورال نوشته بود ولی چه کسی میتونست به خاطر داشته باشه که چند تا متورال تو سبد گذاشته بود؟ به هر حال یه قوطی متورال بهشون دادیم و همراه داروهاشون گرفتند رو رفتند. بعد از اینکه آقا رفت، دکتر به نسخه پیچها تذکر داد که به تعداد داروهایی که میدن خیلی دقت کنن که کم و زیاد نباشه. به من هم گفت که اسم آقا رو یه جایی جلوی چشم یادداشت کنم تا وقتی اومد حواسمون باشه که داروهاش رو دقیق کنترل کنیم که کم و زیاد نشه. حدود یک ماه پیش دوباره همون شخص وارد داروخونه شد. نسخه ای که دکتر براش نوشته بود رو تحویل داد و باز هم طبق معمول گفت که یکی از داروهاش رو دفعه قبلی کم دادیم. ظاهرا حدسمون درست بود. چرا باید هر دفعه داروهای یه نفر کمتر داده میشد؟ مسئله خیلی مشکوک بود. ولی از اونجایی که ظاهر فرد خیلی با شخصیت بود، تا وقتی که مطمئن نبودیم چیزی نمیشد گفت. این بار دکتر به نسخهپیچی که داشت داروهای این آقا رو جمع میکرد تاکید کرد که خیلی دقت کنه تا اشتباهی نشه. بعد از اینکه نسخه پیچ، داروها رو جمع کرد دوباره دکتر خودش داروها و تعدادشون رو چک کرد تا همه چیز درست باشه. بعد از اینکه مطمئن شد همه داروها و تعدادشون درست هست، داروها رو به همراه دارویی که ادعا میشد دفعه قبل کم دادیم به آقا تحویل دادیم و رفت.
چند روز پیش همون آقا به داروخونه اومد. قیافش کاملا یادم بود و بدون نگاه کردن به لیست سیاهی که جلوی چشمم بود اسمش رو به خاطر داشتم. نسخهاش رو تحویل داد و نشست. ظاهرا حدسی که زده بودیم اشتباه بود و این دفعه بدون اینکه بگه دارویی کم بوده، نسخه رو تحویل داد. داروهاش رو جمع کردن و دکتر داشت دستورهاش رو مینوشت. این دفعه هم خیلی دقیق تعداد داروها رو داشت کنترل میکرد. در حالی که دکتر مشغول نوشتن دستور داروها بود آقاهه اومد بالای سرش و گفت که دفعه قبلی یادتون رفته بود آسپرین نسخه رو بذارید. یه دفعه صورت دکتر از عصبانیت قرمز شد ولی جلوی خودش رو گرفت. به یکی از نسخه پیچها گفت که یه قوطی آسپرین بیاره. آسپرین رو آوردن و به دکتر دادن. دکتر هم آسپرین رو جلوی آقاهه گذاشت و با لحنی که مشخص بود میخواست عصبانیتش رو بپوشونه، گفت میشه دوهزار و هفصد تومن. آقاهه خیلی از حرف دکتر متعجب شد. تا حالا هر چی که خواسته بود بدون چون و چرا گرفته بود. آقاهه این دفعه با لحنی که توش تردید بود گفت که پولش رو که قبلا دادم شما یادتون رفته و ندادید. دکتر که دیگه نمیتونست جلوی عصبانیت رو بگیره از کنترل خارج شد و صداش رو بلند کرد. بهش گفت که دزدی هم حدی داره. فکر میکنی دارویی که اینطوری میگیری میتونه حالت رو بهتر کنه. این دارو زهر میشه برات. کلمه دزد برای آقاهه خیلی سنگین اومده بود و اون رو هم از کوره به در کرد و عصبانی شد. صداش رو بلندتر از دکتر کرد و گفت که دزد شمایید که از داروی مریضهای بیچاره میدزدید. الهی که خودت مریضی بگیری...
صدای دکتر و آقاهه اونقدر بالا رفت که نگهبانی ساختمون خودش رو به داروخونه رسوند و آقاهه رو در حالی که مرتب دکتر رو به دزدی محکوم میکرد از داروخونه بیرون برد. چند نفر دیگه از مریضها هم سعی کردند که آقاهه رو آروم کنن ولی ظاهرا کلمه دزد خیلی بهش بر خورده بود... نمیدونم شاید هم دوباره ما اشتباه کرده بودیم!