خاطرات یک نسخه پیچ

من یک نسخه پیچم. یعنی تو داروخونه کار میکنم. هر روز اتفاقات جالبی برام میوفته که میخوام اونها رو با شما در میون بگذارم...

آخرین خاطرات
پربیننده ترین خاطرات
خاطرات پربحث‌تر
آخرین نظرات
   سلام. من یک نسخه پیچ هستم. یعنی تو داروخونه کار میکنم. حالا چطور شد که نسخه پیچ شدم داستانش طولانیه.

   تحصیلات من کارشناسی ارشد ریاضی هست. شاید بپرسید که چه ربطی به داروخونه داره؟ منم میگم هیچ ربطی نداره. ولی روزگاره دیگه. من خودم هم هیچوقت فکر نمی‌کردم روزی یه نسخه پیچ بشم.
  توی این وبلاگ اتفاقات جالبی که تو داروخونه رخ میده رو براتون بازگو میکنم. امیدوارم که لذت ببرید. خوشحال میشم من رو از نظرات با ارزش خودتون مطلع کنید.
۱۱۵ نظر ۰۱ مهر ۹۲ ، ۱۸:۱۷
خاطره که امروز میخوام براتون تعریف کنم، مدتی پیش برای یکی از همکارهام اتفاق افتاده بود. من هم تصمیم گرفتم امروز این ماجرا رو برای خوانندگان عزیزم بازگو کنم. به خاطر اینکه به جالب بودن موضوع لطمه نخوردم، داستان رو از زبان اول شخص مینوسم. امیدورام که خوشتون بیاد...

۸ نظر ۳۰ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۳۶

     دوستای عزیز سلام. خیلی از دوستان که به من محبت دارن، تو پیامهاشون مینویسن که چرا دیگه نمی نویسی، کجایی، چی کار میکنی و از این حرفها. راستش اینه که پنج سال پیش که نوشتن این وبلاگ رو شروع کردم، وقت آزاد زیادی داشتم، نیمه وقت کار میکردم و شرایط کارم تو داروخونه طوری بود که بیشتر پشت کامپیوتر بودم و توی وقتهای بیکاری میتونستم مطلب بنویسم. ولی الان دیگه شرایطم خیلی عوض شده، الان صبح ساعت 9 میرم داروخونه حدود ساعت یک بعد از ظهر برمیگردم خونه و یه ناهاری میخورم و نمازی میخونم و دوباره از ساعت 3 تا 10 شب تو داروخونه هستم. تازه اگه داروخونه شلوغ نباشه و بتونیم ساعت 10 ببندیم. به همین خاطر اصلا وقت نمیکنم. بابت این موضوع از همتون معذرت میخوام. ولی هر چند وقت یه بار اینجا میام و همه نظرها رو یکی یکی میخونم و تا جایی که بتونم جواب میدم...

۱۱ نظر ۲۳ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۲۳

روز آخر هر ماه، روز گرفتن حقوق هست. روزی که یک ماه منتظرش هستی تا دستمزد این همه خستگی و استرس رو بگیری. اما در بین همه این روزهای آخر ماه، روز 31 فروردین با بقیه روزهای مشابه یه فرق خیلی مهم داره. توی این روز هست که مشخص میشه حقوقت نسبت به پارسال چقدر افزایش پیدا کرده. دیروز یه همیچین روزی بود...

۳۴ نظر ۰۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۸:۱۰

امروز بعد از مدتها کمی وقت پیدا کردم تا به وبلاگم سری بزنم و بنویسم. از اونهایی که تو این مدت به وبلاگ سر زدن و با مطالب قبلی روبرو شدن عذر میخوام و بهشون قول میدم هر موقع که فرصتی پیدا کنم، بنویسم. و اما امروز چطور شد که این فرصت نصیب من شد...


۸ نظر ۲۲ آذر ۹۵ ، ۲۱:۵۷

چند وقت پیش بود که تو داروخونه یه لیست کلی از داروهایی که فروش خوبی ندارن و نسخه نمیشن رو در آوردم. لیست رو به دکتر نشون دادم و بهش پیشنهاد کردم که برای هر کدوم از این داروها، که میشه به صورت دستی فروخت، یه متنی تهیه کنیم و ازش چند تا پرینت بگیریم و به جاهای مختلف داروخونه بچسبونیم. اینطوری شاید بتونیم جلوی تاریخ گذشته شدن این داروها رو بگیریم. دکتر هم از پیشنهاد من استفبال کرد و قرار شد یه توضیحات اجمالی برای هر کدوم از داروها تهیه کنم و تو داروخونه، جلوی دید مشتری‌ها نصبشون کنم...

۴۱ نظر ۲۳ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۴۱

داروخونه‌ها در دسترس‌ترین مراکز پزشکی هستند که مردم بدون هیچ نوبتی و پرداخت هیچ هزینه‌ای به راحتی میتونن خیلی از سوالهای مربوط و نامربوط پزشکی خودشون رو بپرسن. ما هم تا جایی که از دستمون بربیاد سعی میکنیم به این افراد کمک کنیم. با این حال در بعضی از موارد صلاح این هست که مریض رو به پزشک مربوطه ارجاع بدیم. یکی از مواردی که معمولا مردم برای راهنمایی خواستن پیش ما میان، تفسیر جواب آزمایش یا سونوگرافی هست. خیلی‌ها نمیخوان برای دونستن جواب آزمایش خودشون تا رفتن بیش پزشکشون صبر کنن و دوست دارن همون لحظه از محتوای این اعداد و ارقام عجیب سر در بیارن...

۲۶ نظر ۳۰ آذر ۹۴ ، ۰۱:۳۲

توی ساختمون داروخونه ما یه کارشناس تغذیه هست که حسابی کارش گرفته و روزی نزدیک صد تا مشتری داره. مشتری‌های این خانم رو اکثرا خانمهایی تشکیل میدن که دوست دارن از وزنشون کم کنن. گاهی هم افرادی برای افزایش وزن به ایشون مراجعه میکنن. این خانم  هم برای هر یک از مراجعین خودش یه نسخه تپل مینویسه که معمولا نسخه‌هاش بالای بیست یا سی تومن میگیره. البته تو این نسخه‌ها معمولا داروی خاصی که در افزایش و یا کاهش وزن مؤثر باشه تجویز نمیشه و بیشتر داروهاش مکمل‌هایی از قبیل کلسیم، امگا و انواع مولتی ویتامین‌هاست. با این حال اکثر مراجعین این خانم فکر میکنن داروهایی که براشون نوشته شده در لاغری و یا چاق شدن اونها تاثیر خاصی داره و از ما معمولا در مورد این داروها و خواص اونها سوال میپرسن که جواب دادن به این سوالها راه و روش خاصی داره...


۱۱ نظر ۲۱ آذر ۹۴ ، ۲۰:۲۵
هر شغلی خلافهای خاص خودش رو داره. مثلا جراح‌هایی که زیر میزی میگیرن، ساختمون سازی که از مصالح کم میزاه یا مثلا میوه فروشی که میوه درشت‌ها رو از رو میچینه. بعضی از این خلافها اونقدر زیاد هستند که وقتی یه نفر این کارها رو نمیکنه، تعجب میکنیم. حتی شاید آدمهایی که از این کارها نمیکنن، مورد تمسخر هم قرار بگیرن. آدمهایی هم که این خلافها رو انجام میدن معمولا کارهاشون رو با عبارتهای جالبی توجیه میکنن. به هر حال...
یکی از کارهایی که میشه توش بسیار بسیار خلاف کرد، داروخونه داری هست. با وجود نظارتهای نسبتا شدید روی کار داروخونه‌ها، میشه گفت داروخونه‌هایی که خلاف ازشون سر نمیزنه، در اقلیت مطلق هستند. ولی خاطره امروزم بیشتر در مورد خلاف نسخه پیچ‌هاست. خلافی که شاید بسیاری از نسخه پیچ‌ها با توجیه‌های مختلف انجامش میدن...
۲۰ نظر ۳۰ مهر ۹۴ ، ۱۶:۰۷

دیروز 5 شهریور مصادف بود با روز داروساز. اینکه روزهایی داشته باشیم تا از برخی اقشار جامعه تشکر کنیم، خیلی خوبه. این روزها میتونه بهانه بسیار خوبی برای بررسی مشکلات و مسائل این اقشار هم باشه. با توجه به اینکه موضوع این وبلاگ در مورد دارو و داروخونه هست، داروسازهای زیادی خواننده این وبلاگ هستند. این داروسازهای محترم گاهی شده که از طرز بیان من دلخور شدن و این دلخوری رو توی نظراتی که دادن بیان کردن. توی این پست دوست دارم کمی در مورد این سوی تفاهمها صحبت کنم و از داروسازهای عزیز حلالیت بطلبم. و درضمن دوست دارم به نمایندگی از نسخه پیچها چند کلمه‌ای باهاشون درد و دل کنم...

۱۳ نظر ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۴۱

داروخونه‌ی ما جزء معدود داروخونه‌های شهر هست که با دانشگاه علوم پزشکی همکاری نزدیکی داره و هر چند وقت یه بار از طرف دانشکده یه دانشجو معرفی میکنن که برای کار آموزی بیاد توی داروخونه‌ی ما و مثلا کار یاد بگیره. حضور این دانشجوهای جوون و به قولی جوجه داروسازها مسائلی رو تو داروخونه پیش میاره که در نوع خودش جالب هست...


۲۳ نظر ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۲