خاطرات یک نسخه پیچ

من یک نسخه پیچم. یعنی تو داروخونه کار میکنم. هر روز اتفاقات جالبی برام میوفته که میخوام اونها رو با شما در میون بگذارم...

آخرین خاطرات
پربیننده ترین خاطرات
خاطرات پربحث‌تر
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهر بدون گدا» ثبت شده است

شاید برای شما هم پیش اومده که تو کوچه و خیابون کسی جلوتونو گرفته باشه و با نسخه‌ای که تو دستش داره از شما تقاضای کمک بکنه و شما هم از روی ترحم و دلسوزی مبلغی رو به اون فرد داده باشید. غافل از اینکه اون فرد، ممکنه یه گدای حرفه‌ای باشه که روزانه شاید ده برابر شما درآمد داره...

۳ نظر ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۵۴