خاطرات یک نسخه پیچ

من یک نسخه پیچم. یعنی تو داروخونه کار میکنم. هر روز اتفاقات جالبی برام میوفته که میخوام اونها رو با شما در میون بگذارم...

آخرین خاطرات
پربیننده ترین خاطرات
خاطرات پربحث‌تر
آخرین نظرات

آزمون نسخه پیچی

جمعه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۴۹ ب.ظ

اول از هر چیز، لازم میدونم از همه دوستانی که توی این مدت که خبری از پست جدید توی وبلاگ نبود، من رو تنها نذاشتن و با نظراتشون منو به ادامه کار دلگرم کردن، تشکر کنم. همونطور که در جواب نظرات برخی از دوستان که نگران حال من بودن، نوشته بودم، اخیرا توی یکی از داروخونه‌ها مشغول کار شدم و کم کم دارم، توی این داروخونه، ثبات پیدا میکنم. این داروخونه هم شرایط خاصی داره که کم کم توی پست‌های آینده باهاش بیشتر آشنا میشید. توی این پست قصد دارم داستان رفتنم به این داروخونه رو براتون بازگو کنم...

توی این مدت که دنبال کار بودم، به خیلی جاها سر زدم. هر کدوم به دلیلی جور در نیومد. داشتم کم کم از پیدا کردن کار نا امید میشدم. یه روز که داشتم با یکی از دوستان نسخه پیچم در مورد وضعیتم حرف میزدم، دوستم گفت که اون روز روی شیشه فلان داروخونه دیدم که نوشته "به یک نسخه پیچ ماهر نیاز داریم". بهتره یه سری هم به اونجا بزنی. چیزی برای از دست دادن نداشتم. همون موقع از دوستم خداحافظی کردم و سوار ماشین شدم و به طرف اون داروخونه حرکت کردم. هنوز کاغذ پشت شیشه بود. نزدیک ظهر بود و داروخونه خلوت بود. چند نفر با روپوش سفید توی داروخونه مشغول کار بودن. سلام کردم و به اولین کسی که نگاهم کرد گفتم که در مورد این نوشته که به شیشه زدید میخواستم بدونم. این که نوشتید به نسخه پیچ نیاز دارید. نسخه پیج جوون بدون اینکه چیزی بگه، به طرف خانمی که عقبتر پشت میز نشسته بود اشاره کرد. خانم از جاش بلند شد و به طرف من اومد. و در مورد سابقه کارم و اینکه قبلا کجاها کار کردم و چقدر و اینکه چرا از اونجاها اومدم بیرون پرسید. سوالهاش که تموم شد گفت که آقای دکتر الان تشریف ندارن. اگه فردا بیاین میتونید با خودشون صحبت کنید. اون موقع که خانم رو نشناختم ولی الان میدونم خانمی که باهاش صحبت کرده بودم، همسر آقای دکتر بوده. فردای همون روز دوباره به اون داروخونه رفتم. این دفعه خود آقای دکتر اونجا بود. ظاهرا خانمش در مورد من باهاش صحبت کرده بود و از قبل منتظر اومدن من بود. تمام سوالهایی که دیروز خانمش از من پرسیده بود رو دوباره پرسید. توی دستش قلم و کاغذ بود و حرفهام رو یادداشت میکرد. آقای .... سابقه کار .... محل کار قبلی... بعد از این صحبتها چند تا نسخه از روی میزش برداشت و به من نشون داد که اینها رو بخون. نسخه‌ها رو سریع و بدون مکث براش خوندم. بعدش گفت دستورهاش رو هم بگو. من هم دستورهاش رو گفتم. متورال صبح و عصر نصف قرص، کاپتوپریل روزی 3 تا، متفورمین روزی 2 تا گلی بن گلامید روزی دو بار قبل از غذا و ... چند تا هم ازم قیمت پرسید. مترونیدازول 410 ریال، تریامترن-اچ 540 ریال و... هر چی پرسید بدون مکث جوابش رو دادم. ظاهرا ماهر بودنم براش ثابت شده بود. چند تا هم سوال تخصصی کرد که فلان دارو برای چی هست که من هم جواب دادم. ولی در مورد تحصیلات ازم پرسید و من گفتم که فوق ریاضی دارم با تعجب پرسید که چرا پس نتونستید کار مناسب با تحصیلاتتون پیدا کنید؟ من هم از وضعیت بازار کار و شرایط نا به سامان اون گفتم که واقعا متاثر شد. شماره‌ام رو گرفت و گفت که باهاتون تماس میگیرم. بعد از ظهر همون روز بود که خانمش به من زنگ زد و گفت که آقای دکتر گفته که از فردا یه هفته آزمایشی بیایید کار کنید. 



نظرات  (۱۷)

۲۸ تیر ۹۴ ، ۱۸:۴۱ یک توانمند
نظرتون در مورد این لینکم چیه؟ کاپتوپریل
پاسخ:
متنی رو نوشته بودید رو خوندم. متاسفانه این کارها توی داروخونه ها کم نیست. مثلا هم میگن که مشکلی نداره. موقعی که ما دادیم که تاریخش نگذشته بود. تازه اینها اون داروخونه هایی هستند که به قوانیت مقید هستند. کجایی که دارو رو فله میکنن میریزن توی پاکت که معلوم نشه تاریخش گذشته! شاید یه روزی وقت شد از انواع تخلفهای داروخونه ها هم نوشتم.
ممنون از اینکه جوابمو دادین.تا 250تومن امکان داره بدن؟ چون من قیمت دستم نیست.پاره وقت ب صورت مبتدی اول کار کنم چون توافقیه ب نظر شما چقد خوبه
پاسخ:
 250 تومن که الان خیلی کم هست. حداقل اگه بخواین به صورت پاره وقت کار کنید (مثلا روزی 4 یا 5 ساعت) کمتر از 500 تومن قبول نکنید. البته شاید تا دو سه ماه بهتون چیزی ندن و یا خیلی کم بدن. ولی اگه راه بیوفتید حتما بیشتر از اینها حقوق میگیرید.
موفق باشید.
از اول ارشیوتون خوندم.خیلی سخت و جالب بود..اصلا فکر نمیکردم همچین اتفاقاتی داخل داروخونه میفته و زیاد با این شغل هم اشنایی نداشتم.ممنون ک ب اطلاعاتم اضافه کردین :)
و واقعا دعا میکنم یک کار بسیار خوب پیدا کنین و دگ هیچوقت نگران از دست دادن شغلتون نباشین :)
با امید ب خدا پیروز و موید باشید..
پاسخ:
خوشحالم که مطالب وبلاگ مورد توجه شما دوست عزیز قرار گرفته و تونسته شما رو با این شغل آشنا کنه. توی این وبلاگ سعی کردم نگاهی از درون به شغل نسخه پیچی و مشکلاتی که دارن انداخته باشم. چرا که بسیاری از افراد هیچ اطلاعی در این مورد ندارن. ممنون از لطف شما. سالم و تندرست باشید.
سلام.من امسال احتمالا آزاد پرسناری قبول میشم طرفای تهران و کرج.از شهرستان هستم.وام خیلی سنگینی روی دوش خونوادمه هرجور ک فکرشو میکنم نمیتونن خرج دانشگاهمو بدن برا همین تصمیم گرقتم خودم کار کنم.از کارای جلف خوشم نمیاد مثه این ک یه خانوم با ظاهره فلان و روابط عمومی بالا و مجرد و... اول تصمیم داشتم کمک پرستاری بخونن اما کارایی ک باید انجام بدن رو ک خوندم نظرم عوض شد چون در حد من نیست کارش،اون قدرام هنوز مجبور نیستم ک این کارارو انجام بدم.تا ناخداگاه نسخه پیچی ب ذهنم رسید و توی نت در موردش سرچ زدم و وبلاگ شمارو دیدم! حالا چند تا سوال داشتم ازتون.اینکه درامدش چقدل؟ و میشه ب طور پاره وقت کار کرد؟ چون دانشگاه برم نمیتونم صب تا شب اونجا باشم.کلاساش چقد طول میکشه؟
پاسخ:
سلام. اینکه میخواهید به خودتون متکی باشید و هزینه های دانشگاهتون رو به خانواده تحمیل نکنید خیلی خوب هست. در مورد سوالهاتون باید بگم که در آمد این شغل واقعا پایین هست. ولی میتونه جوابگوی هزینه های یه دانشجو باشه. مزیت این کار برای دانشجوها این هست که خیلی از داروخونه ها  نیاز به پرسنل پاره وقت دارن و میتونید روزانه فقط چند ساعت مشغول کار باشید. البته این مسئله به داروخونه ای میخواهید کار کنید بستگی داره ولی بیشتر داروخونه ها با پاره وقت بودن نیروی کار مشکلی ندارن. البته معمولا به این نیروهای پاره وقت حقوق کمتری میدن و از این بابت بیشتر به نفعشون میشه. کلاسهای نسخه پیچی که اخیرا رواج خوبی هم پیدا کرده معمولا سه ماهی طول میکشه. البته بعد از گذروندن این دوران باید یه مدتی هم به عنوان کار آموز توی داروخونه بدون حقوق کار کنید تا راه بیوفتید. ولی اگه نظر منو بخواهید قبل از اینکه توی این کلاسها ثبت نام کنید یه سر به چند تا داروخونه بزنید و ببینید همینطوری قبولتون میکنن یا نه. برخی از داروخونه ها شاید بدون اینکه دوره گذرونده باشید قبولتون کنن و حاضر باشن به عنوان کار آموز تو داروخونه کار کنید. اینطوری زودتر راه میوفتید و هزینه کلاسها هم توی جیبتون میمونه. موفق باشید.
سلام . انشالله موفق باشید
پاسخ:
خیلی ممنون. انشاله.
آخیش خدا رو شکر:) امیدوارم کارتون پر برکت باشه و ازش راضی باشین:)
پاسخ:
خیلی ممنون. انشااله.
سلام خیلی خوشحال شدم که یک دوباره مشغول شدید انشااله که کار مناسب خودتون را پیدا کنید.
دل همه ی ما خونه این وضع خراب ...
پاسخ:
انشااله وضعیت مملکت بهتر بشه و همه جوونها بتونن یه شغل مناسب در حد و اندازه خودشون داشته باشن. 
وبلاگتون عالیه !
با تبادل لینک موافقی ؟!
پاسخ:
سلام. آدرس وبلاگتون درست نیست.
۰۳ تیر ۹۴ ، ۱۳:۵۰ شبکه اشتراک لینک توبنویس
با سلام و احترام

از شما دوست گرامی و فعال در فضای مجازی دعوت بعمل می آید

تا در شبکه اشتراک لینک توبنویس عضو شوید و مطالب خوبتان را جهت بهره برداری سایرین در این شبکه قرار دهید.

بی صبرانه منتظر عضویت و ارسال مطالب زیبای شما هستیم.

دوستان شما در شبکه اشتراک لینک توبنویس

هدیه توبنویس به شما وبلاگنویس گرامی :

بهترین زمان برای تربیت اراده، ایام جوانی است.(فیثاغورث)


http://www.tobenvis.com/Default.aspx

پاسخ:
موفق باشید.
سلام سلام
خبر خوبی بود. منم خوشحالم و امیدوارم بزودی شغلی رو بدست بیارید که راضی تر بشید^_^

پاسخ:
سلام. انشااله که همینطور خواهد بود. به امید خدا.
خدا رو شکر! به امید روزهای خیلی خوب آینده
پاسخ:
انشااله این آخرین داروخونه ای باشه که توش کار میکنم و بعد از این داروخونه کار اصلی خودم رو پیدا کنم.

سلام دوست عزیز
خوشحالم از اینکه کار پیدا کردی
ناراحت از اینکه دوباره داروخانه
ببخش که رک بودم
پاسخ:

سلام دوست عزیز. خیلی دوست داشتم بتونم یه کار بهتر پیدا کنم. ولی فعلا داروخونه تنها کاری هست که توش تجربه دارم و سریعتر میشه پیدا کرد. آدم متاهل نمیتونه زیاد بیکار بمونه. شاید اگه فرصت بیشتری برای پیدا کردن کار داشتم هرگز به داروخونه بر نمیگشتم.


خیل خیلی تبریک خیلی خوشحال شدم
پاسخ:
ممنون. 
سلام تبریک میگم یک پیشنهاد میتونید در کار این دارو خانه خودتون با یک سرمایه کم یک مغازه (مثلا لوازم بهداشتی) باز کنید وساعاتی رو خودتون اونجا باشید وساعاتی هم همسرتون  البته تا جا افتادن وبه بازدهی رسیدن کار داروخونه رو هم ادامه بدهید این طوری حداقل یک شغل دیگه داردی که اگر مشکلی هم توی دارو خونه پیش امد ونتونستید کار  رو ادامه بدهید حداقل یک شغل دیگه دارید که هزینه هاتون رو تامیین کنه والبته یک منبع درامد دوم

موفق باشید
پاسخ:
سلام. پیشنهادتون خیلی خوب و منطقی هست. در واقع خودم هم همیشه توی این فکر بودم. ولی همیشه از ترس شکست وارد این کارها نشدم. ترس اینکه  سرمایه اندکی که هم  داریم اینطوری از بین بره. ولی منتظر یه فرصت خوب هستم که این پیشنهاد شما رو عملی کنم. کاری که هم به سرمایه کمی نیاز داشته باشه و هم بشه نیمه وقت کار کرد.
خوشحال شدم ... واقعاً می گم. من در مورد شما با همسرم صحبت کرده بودم و گفته بودم که با وجود یک بچه کوچیک هر دوتون از کار بیکار شدید و الان چه وضع سختی دارید، وقتی برای یک جوون توی مملکتم این اتفاق می افته واقعاً دلم می سوزه و افسوس می خورم به اینکه چرا باید وضع اینطور باشه؟ منتظر بودم بیاید و بگید کار پیدا کردید که خدا رو شکر مثل اینکه همه چیز داره درست می شه. به نظر می رسه این آقای دکتر مثل دکتر قبلی به فکر بهره کشی و سوء استفاده از کارکنانش نیست و مطمئنم این یک هفته هم نظر ایشون رو جلب می کنه و استخدام می شید.
اما چند جا دیدم که افسوس می خورید بابت تحصیلات آکادمیک خودتون و اینکه نمی تونید کاری مطابق با رشته تحصیلی خودتون پیدا کنید. باید بگم متأسفانه این وضع جامعه امروز ایرانه که خیلی از فارغ التحصیلان یا بیکار هستند یا شغلی مطابق با رشته شون ندارن نمونه اش برادر خود من که 4 سال درس خوند اما کاری پیدا نکرد الان رفته یک دوره آموزشی دیگه رو طی کرده تا بتونه بره سر کار البته اینجا هم شغل پیدا کردن سخته و رقابت زیاده و باعث استرس می شه، اما حداقل می شه گفت که اگه رزومه خوبی داشته باشی ورای عقیده مذهبیت و جنسیتت و ... می تونی شغلی متناسب با رشته ات پیدا کنی اما استرس ها سر جاشه.
در هر صورت به نظرم برای وضعی که هیچ امیدی به اصلاحش نمی ره بهتره بیشتر از این تأسف نخورید و دائم با خودتون تکرار نکنید که چرا اینطوره؟ اینجوری انرژی زیادی ازتون گرفته می شه و به شغلتون دلگرم نمی شید. سعی کنید رهاش کنید و تمام انرژی تون رو بذارید روی کار جدیدتون و هر روز با لبخند برید سر کار :) خدا رو شکر که توی آشفته بازار کار ایران شغلی براتون هست و محل درآمدی ...
پاسخ:
متاسفانه نمیتونم بی خیال این همه درس و زحمتم باشم. واقعا بابت این اوضاع مملکت ناراحتم. حیف اینهمه وقت و هزینه نیست. چرا باید اینطور باشه. چرا باید این همه انرژی به هدر بره. میگن اسراف نکنید. آب رو هدر ندید. برق رو کم مصرف کنید. این همه جوون دارن از بین میرن. اینها اسراف نیست. این همه دانشگاه برای ما هزینه کرده. یه دانشجوی روزانه برای دولت چند میلیون هزینه برده. براشون سوال نمیشه که این آقا که الان چند ساله درسش تموم شده چرا نمیاد مدرکش رو از دانشگاه بگیره؟ واقعا بابت این مملکت که همه به فکر جیب خودشون هستند باید تاسف خورد. همیشه اعتراض خواهم کرد. هرچند صدام به جایی نرسه و نتونم مشکلی رو حل کنم. 
۲۹ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۹ فروهر وَ فرداد
بهر حال امیدوارم به خوبی و وشی باشه امیدوارم این بار شرایطی پیش بیاد که بتونید کاری رو در جهت رشته خودتون در کنار کار نسخه پیچی پیدا کنید...و وقتی حسابی از همه چیزش مطمئن شدید کاری رو شروع کنید که به رشته خودتون ربط داره...کاری که خیلی اینده دار تر باشه..علاقه مند باشید و مزایای بیشتری داشته باشه
پاسخ:
راستش من از همون اول که وارد این حرفه شدم، قصد داشتم به طور موقتی و برای گذران زندگی کار کنم و دنبال موقعیتهای شغلی مناسب باشم. ولی الان حدود 4 سال هست که مشغول کار تو داروخونه هستم و خبری از شغل مناسب هم نیست. کم کم هم داره سن و سالم بیشتر از اونی میشه که بشه رفت توی یه کار دولتی. به امید اینکه خدا یه در به روی ما و همه جوانانهای این مملکت باز کنه...
۲۹ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۴۴ ✿✿ یاشل ✿✿
خدا رو شکر که کار پیدا کردید.خدا هوای بنده هاشو داره
اقلا خوبه یه مهارتی دارید که به واسطه اش کار پیدا کنید با این اوضاع بیکاری .حیفه اینهمه درس که خوندین 
پاسخ:
ممنون دوست عزیز. واقعا بعضی وقتها فکر میکنم اگه این همه درس نمیخوندم و از همون دیپلم وارد این شغل شده بودم الان چقدر راحتتر این کار رو قبول کرده بودم و آسوده داشتم کارم رو میکردم. آیا درس خوندن وقتی که باهاش نشه کسب درآمد کرد، عبث و بیهوده است. نمیشه درس خوند برای این که دوست داری درس بخونی...دوست داری بفهمی. خیلی چیزها که دیگرون نمیدونند. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">